زهرچشم

معنی کلمه زهرچشم در لغت نامه دهخدا

زهرچشم. [ زَ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) غضبی که از نگاه تند محسوس شود. ( آنندراج ). نگاهی که از روی خشم و غضب کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه زهرچشم در فرهنگ معین

(زَ چَ یا چِ ) (اِمر. ) نگاهی که از روی خشم و غضب کنند.

معنی کلمه زهرچشم در فرهنگ عمید

نگاه از روی خشم و غضب.

معنی کلمه زهرچشم در فرهنگ فارسی

( اسم ) نگاهی که از روی خشم و غضب کنند

معنی کلمه زهرچشم در ویکی واژه

نگاهی که از روی خشم و غضب کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه زهرچشم

اول این‌که نصیری رئیس ساواک بوده باید محاکمه شود شما این را ببرید در استادیوم آزادی یک دادگاه علنی برگزار شود. در روزنامه‌ها آگهی بدهید و فرم‌هایی چاپ کنید که تمام کسانی که در طی این ۲۵ سال توسط ساواک بازداشت شدند، عزیزانشان را کشتند همه بیایند عرض حال بدهند و اعلام جرم بکنند علیه رئیس ساواک که مسئول هست، در حضور خبرنگاران نصیری سوگواری راه بیندازد. اما در برابر توضیح اول من استناد کردند به حرف‌های رحیمی. گفتند: «اینها متنبه نیستند، اینها باور نمی‌کنند انقلاب شده و احتمال هست که این‌ها بیایند مدرسه رفاه و این تشکیلات را بمباران کنند. بهتر است برای این‌که ما از آنها زهرچشم بگیریم، این چهار نفر را ببرند و اعدام بکنند.»
ز زهرچشم او رگ در تنم مارست پنداری سر هر موی بر تن نیش خونخوارست پنداری
بد خوی من گذشت ز قتل من و هنوز آن زهرچشم و چین جبین می کشد مرا
تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است زهرچشم است گوارا چو شکرخند مرا