بدهکاری

معنی کلمه بدهکاری در لغت نامه دهخدا

بدهکاری. [ ب ِ دِ ] ( حامص مرکب ) صفت بدهکار. چگونگی بدهکار. || دَین. قرض. وامداری. قرض داری. ( از یادداشتهای مؤلف ).

معنی کلمه بدهکاری در فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) عمل بدهکار، وامداری ، قرض داری . مق بستانکاری .

معنی کلمه بدهکاری در فرهنگ عمید

وام داری، قرض داری.

معنی کلمه بدهکاری در فرهنگ فارسی

عمل بدهکار وامداری قرض داری مقابل بستانکاری .

معنی کلمه بدهکاری در ویکی واژه

عمل بدهکار، وامداری، قرض دا
مق بستانکا

جملاتی از کاربرد کلمه بدهکاری

سه جوان خرده‌فروش مواد مخدر که از سر اجبار و غفلت به بدهکاری کشیده شده‌اند، در تنگنایی گرفتار می‌شوند و تصمیم به انجام مأموریتی مشترک می‌شوند. در این میان، دختری وارد زندگیشان شده و سرنوشتشان را دستخوش تغیر می‌کند.