ایتلاف

معنی کلمه ایتلاف در لغت نامه دهخدا

ایتلاف. [ ت ِ ] ( ع مص ) ائتلاف. سازواری نمودن. ( آنندراج ). مجتمع گردیدن و سازواری نمودن. ( منتهی الارب ). با همدیگر آمیختگی گرفتن. ( غیاث اللغات ). مجتمع گردیدن. ( از اقرب الموارد ). با همدیگر الفت گرفتن و پیوسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) : چون مسافت میان هردو برادر نزدیک شد درباب اتفاق و ایتلاف و مجانبت جانب خلاف استیناف رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
دست و پا در خواب بینی ایتلاف
آن حقیقت دان مدانش از گزاف.مولوی.این دواها ساخت بهر ایتلاف
نیست این درد و دواها از گزاف.مولوی.

معنی کلمه ایتلاف در فرهنگ معین

(اِ یْ تِ ) [ ع . ائتلاف ] ۱ - (مص م . ) با هم شدن ، به هم پیوستن . ۲ - الفت یافتن ، مؤانست یافتن . ۳ - (اِمص . ) الفت ، مؤانست ، پیوستگی .

معنی کلمه ایتلاف در فرهنگ فارسی

باهم الفت داشتن، الفت یافتن، بهم پیوستن
۱ - (مصدر ) بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن . ۲ - الفت یافتن موئ انست یافتن . ۳ - ( اسم ) الفت موئ انست پیوستگی .

معنی کلمه ایتلاف در دانشنامه آزاد فارسی

ائتلاف (coalition)
همراهی گروه های سیاسی، معمولاً برای برخی هدف های محدود یا کوتاه مدت ازقبیل مبارزۀ انتخاباتی یا تشکیل دولت. ائتلاف زمانی شکل می گیرد که هیچ حزبی نتوانسته است اکثریت کرسی های مجلس قانون گذاری را از آن خود کند.

معنی کلمه ایتلاف در ویکی واژه

ائتلاف
با هم شدن، به هم پیوستن.
الفت یافتن، مؤانست یافتن.
الفت، مؤانست، پیوستگی.

جملاتی از کاربرد کلمه ایتلاف

قلب اعیانست و اکسیری محیط ایتلاف خرقهٔ تن بی‌مخیط
این دواها ساخت بهر ایتلاف نیست این درد و دواها از گزاف
اما بعد: بر رأی مهر ضیای خسرو ملک فزای کفرزدای، شاهنشاه اسلام پناه، الغازی فی سبیل الله، شهریار عادل دل، فرخ رخ، تاجدار واکف کف، موید یدمهر سپهر، فضل کوه شکوه بذل، بدر قدر و بها، اوج موج سخا، سماء سماح وجود، سنای سینای وجود، دانای خیر و شر، دارای فخر و فر، برادر معظم مظفر، سلطان البرین و البحرین، خادم الحرمین الشریفین سلطان محمود خان که تا جهان است با اختر سعد قرین و با شاهد کام همنشین باد؛ مکشوف و مشهود میدارد که چون تربیت عالم تکوین بتالیف و امتزاج طبایع مختلفه المزاج منوط و مربوط است و انتظام جهان جز به ایتلاف وارتباط جهانیان ممکن و مقدور نیست و هرگز در عین مهر و الفت از غوایل خلاف وکلفت، مصون ومامون نمیتوان زیست، حکمت جناب کردگار شوکت ملوک روزگار را مایة ربط و ایتلاف خلق و رفع اختلاف امر کرد و معاشر ناس را که ودایع خاص او بودند بدست قدرت وحکمرانی و فرط رافت و مهربانی ایشان سپرد و در هر عهد و عصر که باقتضای اختلاف طبایع، غایله خلافی بین الودایع ظاهر و واقع شد، بحسن تدبیر و سلوک و سلاطین و ملوک دفع و رفع فرمود.
دست و پا در خواب بینی و ایتلاف آن حقیقت دان مدانش از گزاف