انفراج

معنی کلمه انفراج در لغت نامه دهخدا

انفراج. [ اِ ف ِ ] ( ع مص ) رخنه و شکاف شکاف شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انفتاح. ( از اقرب الموارد ). || اندوه واشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ): انفراج غم ؛ انکشاف آن. ( از اقرب الموارد ). انفراج کرب ، ابلنقعاع کرب ؛ وارفتن اندوه. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) تفرج خاطر. || ( اِ ) چاک و شکاف و ترک. || فاصله. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انفراج در فرهنگ معین

(اِ فِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بی اندوه شدن . ۲ - (اِمص . ) وا شدن اندوه ، گشایش (خاطر ).

معنی کلمه انفراج در فرهنگ عمید

رخنه و شکاف شکاف شدن.

معنی کلمه انفراج در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بی اندوه شدن . ۲ - ( اسم ) وا شدن اندوه گشایش (خاطر ).

معنی کلمه انفراج در ویکی واژه

وا شدن اندوه، گشایش (خاطر)
بی اندوه شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه انفراج

فی البیان انفراج فی مطار للضمیر یا ضمیری طرسرارا لا تطر صوب البیان
زود نهد تاج شاه بر سر این انفراج گر سخنی را اساس بر روی کاشان نهاد
از بهر حفظ سرّ تو ای سرّ کردگار صدری چو صحن عالم باید بانفراج