معنی کلمات حرف "م" - صفحه 34
- ملوک الطوایف
- ملوک الطوایفی
- ملک الشعرا
- ملک الملوک
- ملک ستان
- ملیحه
- ممتحنه
- من باب
- منابع جنگلی
- منتصف
- مه جبین
- مهاجم قدرتی
- مهره دار
- مواقف
- موتاسیون
- موتور تک سیلندر
- موتور خطی
- موتی
- موج گرانشی
- موجبه
- مک کارتیسم
- مکان یابی رادیویی
- مگاتن
- مگس پرانی
- میان تهی
- مقدام
- میهن پرستی
- میخکیان
- میدان داری
- میشوم
- میلیتاریسم
- میرزاوند
- مکتوبی
- مخترعات
- مذحج
- مدیر کلی
- محدثین
- میان دورود
- معدن زغال سنگ
- معجمه
- میرزا باقر
- مبارکشاه
- معزالدین
- مهروبان
- معجزات عیسی
- مرقس
- مقصورات
- مقام ابراهیم
- ملک گیری
- مسجد نبوی
- مغیره بن شعبه
- مدائن
- موخره
- متز
- مغول کبیر
- معاش کردن
- مهر کنی
- ملا اسماعیل
- محمد کاشانی
- موغان
- منکبرنی
- مسجد بردی
- مغاله
- موون
- معدنچی
- منک
- مجبورا
- متیس
- ملک خوی
- میان سنگی
- مستحدثات
- مرغ سقای سفید
- مهاری
- مرتعی
- میرین
- مغازه دار
- محافظ
- ممتنع
- معاملات
- ماله
- مثقل
- مجارات
- محمر
- مدنیت
- مسبع
- مستمری
- مصالح
- مجدلیه
- مجدول
- مجمع الفصحاء
- محز
- محسن فانی
- محسنی
- محشر پناه
- مثلات
- مجتهد موسوی
- مجد همگر
- مجدال
- مجدالادباء
- مجدالدوله
- مجدالملک
- محزمه
- محزن
- محزونی
- محسب
- محسن مبصر
- مجازات کردن
- مجازه
- مجاعیل
- مجاهدات
- مجاوز
- مجبوره
- مجتبوی
- مجتلف
- مجئی
- مجاب کردن
- مجاج
- مجادلت
- مجادلی
- مجارا
- مثم
- مثلث نشان
- مثل زن
- مثقالی
- محشری
- محصوب
- محصوره
- محصورین
- محصوص
- محصول فروشی
- محصوله
- محصولی
- محمود امینی
- محمود ثانی
- محمود سیرت
- محمود شاه
- محمودیان
- محنت بردن
- محنت زای
- محنت زدای
- محنت پرست
- محنت کشیده
- محضه
- محمره
- محنش
- محنی
- محو کرده
- محو کن
- محوت
- محوره
- محوز
- محویت
- محکم کار
- محکم کمان
- محصی
- محمل کش
- محمل کشیدن
- محمله
- محمود احمدی
- محمود افغان
- محمود صالح
- محمود علی
- محنت نصیب
- محنت کشی
- محنتم
- محنتی
- محنه
- محو گشتن
- محوب
- محور دوقلویی
- محول کردن
- محک زدن
- محکمات و متشابهات
- محکمه پسند
- مدفوق
- مدل تقاضا
- مرجان پرورده
- مرجان گوش
- مرجع فوری
- مرجی
- مرحبی
- مرحی
- مرد گیر
- مرداء
- مرد باز
- مرجام
- مرجائی
- مرجئی
- مرثیه سرا
- مرتضویه
- مرتضی گرد
- مرتعه
- مرتفع ساختن
- مرتفعه
- مرتقع
- مرتقی
- مرتس
- مرتز
- مرتجا
- مرتبی