محوب

معنی کلمه محوب در لغت نامه دهخدا

محوب. [ م ُ ح َوْ وِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی مذکر از تحویب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). زجرکننده شتر نر را به کلمه حوب. || کسی که مال رفته بازیابد. ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه محوب

ایستگاه‌های رادیویی زبان شاوي در ولایت‌های باتنه، ام البواقي ، خنشله و تبسه در چارچوب سیاست دولت برای ترویج زبان آمازیغى افتتاح شده‌اند و بسیاری از هنرمندان در اوراس برای حفظ کلمات آمازیغ در آهنگ‌های خود تلاش می‌کنند. برجسته ترین آنها: ماسینیسا، علی چیبان، جمال صبری، محوب بن عبدالسلام، یروش آگونام، دهیا، مسعود نقی، مارکوندا.