معاش کردن

معنی کلمه معاش کردن در لغت نامه دهخدا

معاش کردن. [ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زندگی کردن :
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد.حافظ.روزی ما را به ما نوشته قضا
به پاکی نظر خویش می کنیم معاش.میرزا جلال اسیر ( از آنندراج ).

معنی کلمه معاش کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - زندگی کردن : بر سبیل تسلط و استعلا معاش میتوانندکرد . ۲ - زندگی را گذرانیدن .
زندگی کردن

جملاتی از کاربرد کلمه معاش کردن

در یک جهان مکرر نتوان معاش کردن خود را جهان دیگر از یک دو جام گردان