محمل کش. [ م َم ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) برنده محمل. کشنده محمل. آنکه محمل را حمل کند و بکشد و بار کند : به اندازه بردار از این راه گنج نه چندان که محمل کش آید به رنج.نظامی.قلاووز برداشت آهنگ پیش شد از پای محمل کشان راه ریش.نظامی.به حرفی که در دفتر مردمی است به نقشی که محمل کش آدمی است.نظامی.
معنی کلمه محمل کش در فرهنگ فارسی
برنده محمل
جملاتی از کاربرد کلمه محمل کش
گلش را چون برد محمل کش باد شقایق چون جرس آید به فریاد
ندارد جز هوای برّ مجنون محمل لیلی زمام ناقه محمل کش اما ساربان دارد
روح در این قافله محمل کش است این چه فضا وین چه ره دلکش است
به از تابوت محمل نیست وز احباب محمل کش گر از خاک درت آواره ای رو در سفر دارد
همه ساله محمل کش بار گنج نیاساید از محنت و درد و رنج
کانان لیلی و آل اویند محمل کش جاه و مال اویند
روزی ناقه محمل کش لیلی بادا هر گیا کابر بهار از گل مجنون آرد
وه چه گفتم چون شود محمل کش اجلال تو ناقه دیرینه سال باز مانده از قطار
مهر در کوکبه اش مشرقی محمل کش ماه دربار گهش مغربی مشعله دار
درا چون دهد تن به جوش فغان شود گرم، محمل کش کاروان