موغان

موغان

معنی کلمه موغان در لغت نامه دهخدا

موغان. ( اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 15 هزارگزی جنوب داران با 389 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
موغان. ( اِخ ) نام شهر و ولایت مغان. ( ناظم الاطباء ). نام شهری است در آذربایجان. گویند دشتی و صحرایی دارد در نهایت صفا و نزهت و خرمی. موقان. ( از برهان ) : چون فصل زمستان بود به موغان رفتند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). و رجوع به مغان و نیز فهرست تاریخ مغول و حبیب السیر و جامعالتواریخ رشیدی و نزهةالقلوب شود.

معنی کلمه موغان در فرهنگ فارسی

نام دشت باتلاقی بزرگی است که از دامنه کوه سبلان تا کناره خاوری دریای خزر کشیده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال کوههای طالش قرار دارد .
نام شهر و ولایت مغان ٠

معنی کلمه موغان در دانشنامه عمومی

موغان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فریدن در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان ورزق جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۶۴ نفر ( ۱۵۹خانوار ) بوده است. به علت نرخ بالای بیکاری این روستا شاهد کوچ فزاینده نیرو کار فعال خود به شهر اصفهان بوده است و جمعیت نسل جدید در روستا بسیار کم است.
جد خزائی های این منطقه به "احمدخان خزائی" و فرزندش امیرقلی بک خزائی می رسد ( ۱۳۴۰–۱۲۴۵ طبق اطلاعات قبر، ولی گفته می شود سن او بیش از یک صد سال بوده ) کسی که به همراه خانواده و دو برادرش در فریدن متواری شده بوده ( به علت جنگ های خان ها که پدرش باشد ) و در نهایت پس از سکونت در روستاهای مختلف این منطقه را مناسب سکونت دید در آن زمان اکثریت این روستا را ارمنی ها تشکیل می دادند و ابتدا با سکونت وی در این روستا موافقت نکردند پس از باج هایی که داده شد توانستد به مرور زمین هایی را بخرند و در ادامه با هویت طلبی ارمنستان از شوروی کمونیستی و به دنبال آن کوچ فزاینده ارمنی ها از فریدن و ایران حوالی سال های ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ به مقصد ارمنستان یا اروپا ورق برگشت و خزایی ها اکثریت روستا را تشکیل دادند اکثریت مردم این روستا را خزائی ها تشکیل می دهند ولی گروهی اصالتاً خزائی نیست و فامیلی خود را از خزایی ها گرفته اند، خزائی های قسمت پایینی روستا معتقدن جد آنها فردی به اسم خزل بوده است. و به طور کلی از لحاظ هویتی متفاوت از غالب مردمان فریدن اند که در زمان صفویه و افشاریه به این منطقه کوچیده اند. باقری ها, همتی ها, مردانی ها رسولی ها, قاسمی ها وسلیمانی هاو. . . سایر فامیلی های این روستا هستن که در قرن معاصر از روستاهای خویگان ننادگان بلیمیر قلعه ملک و اسکندریه به این روستا آمده اند و ماندگار شده اند.
فرهنگ روستا ترکی است و مردم ترک هستند.
• نزدیکی به رودخانه:این روستا به علت قرار گرفتن در نزدیکی رودخانه پلاسجان از موقعیت استرتژیک ویژه ای برخوردار است و هر ساله در عید گردشگران زیادی را از سراسر استان جذب می کند گاهی ارمنی های اصفهان و فریدن هم برای جشن نوروز به چمنزارهای اطراف این روستا می آیند و این جشن را پاس می دارند.
• دستکندهای تاریخی ( شهر ۴ طبقه زیر زمینی ) :این روستا دارای دست کندهای قدیمی است که ممکن قدمت برخی از آنها حتی تا دوران پارت ها برسد و احتمالاً اسم روستا از زمانی که فریدن مرکز مغان زرتشتی بوده باقی مانده تا کنون اثبات شده برخی قسمت ها مربوط به دوران صفوی، در بدو ورود ارامنه به ای سرزمین است، برخی قسمت ها در ۸۰ سال اخیر کنده شده و برخی قسمت های قدیمی تر در زیر آوار است و هنوز بازگشایی نشده ( گفته شده این دستکندها ۹ ورودی داشته ولی اکنون فقط چند ورودی باز است ) این دستکندها بازتاب نسبتاً خوبی در خبرگزاری های آنلاین داشتند ولی هیچگونه فعالیت تخصصی بر رویه دیرینه آنها انجام نشد و صرفاً در ابتدای رونمایی از دستکندها پژوهش های محدودی بر قسمت های قابل ورود در آن زمان صورت گرفت.
• پیدا شدن کهنه موغان: در بخش پایینی روستا پس از حفرهای که لودر داشت به ناگهان قسمت کناری جاده فرو ریخت و دستکندهای که بعداً به کهنه موغان معروف شد نمایان شد
• طبیعت سرسبز و خیره کننده و خانه های بوم گردی
• قبور ارامنه ( به سبک مسیحی )

جملاتی از کاربرد کلمه موغان

علی هذا در اول این عید سعید ختم الله بالنصر والتایید گوهر درج جلال، اختر برج اقبال، امیرزاده موید مسعود، سیف الملوک میرزا که از یمن تربیت ما طرز ادب آموخته و عز شرف اندوخته، عهد شباب با رأی صواب جمع کرده در ولایت اردبیل ومشکین و خلخال الی حدود گیلان و بطون موغان فرمانروائی و اقتدار و اختیار دادیم.
نام بخش انجیرلو از نام رسمی و اداری مرکز آن که از آبادی‌های قدیمی موغان به‌شمار می‌رود گرفته شده‌است یعنی با تشکیل دهستان و انتخاب اَنجیرلو به نام مرکز دهستان، نام مرکز آبادی بر دهستان نیز دلالت پیدا کرده‌است. گرچه گذاشتن نام اَنجیرلو بر مرکز این دهستان که از دیرباز در میان اهالی به «اینجی لی» معروف بوده جای بحث دارد اما با توجه به اینکه این دهستان در دهه‌های اخیر تأسیس شده‌است چندان ایرادی بر این نامگذاری نمی‌توان وارد کرد بلکه ایراد اصلی به تغییر نام آبادی از «اینجی لی» به اَنجیرلو است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
مورخان صدر اسلام در جهت غرب طبرستان به پنج ولایت دیلم و گیلان و ببر و طیلسان و موغان یاد می‌کنند.
و امتداد مسافت کوه او کنار سفیدرود، بر سمت مغرب و جنوب است، مایل تا به گیلان فومن ممتد، از آنجا شعبه‌ای از کوه منعطف می‌شود، برسمت مغرب و شمال، موازی انعطاف دریا و بر آخر گیلان موغان و گشتاسپی می‌گردد. و شروان و موغان در فضائی است ما بین کوه و دریاست. و از نواحی بلاد گیلان: تولیم و فومن و دولاب و سر و شفت و رشت را پس گیلان خوانند و شهرهای لیاهجان و کوتم و کوچسبان و همام را پیش گیلان خوانند.
بهار خانه چین، عرصه گلستان است مخوان بهار مغانش که دشت موغان است
میان فرخه رودسر (رودسر تالشدولاب) که آخر موغان و گیلان است که آن را اسالم‌رود خوانند مقدار بعد مسافت آن نیم روز راه است که اقوام آن جمله تالشان می‌باشند و این لفظ را از طیلسان گرفته‌اند.
و امتداد مسافت کوه او کنار سفیدرود، بر سمت مغرب و جنوب است، مایل تا به گیلان فومن ممتد، از آنجا شعبه‌ای از کوه منعطف می‌شود، برسمت مغرب و شمال، موازی انعطاف دریا و بر آخر گیلان موغان و گشتاسپی می‌گردد. و شروان و موغان در فضائی است ما بین کوه و دریاست. و از نواحی بلاد گیلان: تولیم و فومن و دولاب و سر و شفت و رشت را پس گیلان خوانند و شهرهای لیاهجان و کوتم و کوچسبان و همام را پیش گیلان خوانند.
در ۴۳۴، زلزلهٔ مهیبی در تبریز رخ داد. هر چند وهسودان از آن جان به در برد، اما کاخ او و شهر ویران شد و حدود پنجاه هزار نفر کشته شدند. چندی بعد، وهسودان به‌آباد کردن شهر پرداخت، به طوری که ناصر خسرو که در سال ۴۳۸ به تبریز رفته بود، آنجا را شهری آباد وصف کرده‌است. وهسودان در دورهٔ حکمروایی خود، اسپهبد موغان (گروهی از مردم کوه‌نشین که به اطاعت از اسلام در نیامده بودند) را شکست داد و به فرمان خویش درآورد.
و میانه فرضه رودسر که آخر موغان و گیلان است، ناحیتی است که آن را اسالیم خوانند. مقدار بعد مسافت آن نیم روزه راه که اقوام آن جمله تالشان باشند و این لفظ از طیلسان گرفته شده‌است.
امروزه، مردم محلی و بومی منطقه به خصوص شاهسونها، مغان را موغان می‌گویند.
تا پیش از سدهٔ هفتم به سرزمین و اقوام تالش، طیلسان گفته می‌شد و نخستین بار یاقوت حموی از لفظ طلشان استفاده نمود. مورخان صدر اسلام در جهت غرب طبرستان به پنج ولایت دیلم و گیلان و ببر و طیلسان و موغان یاد می‌کنند.
امیر موغان آنجاش داده بود وطن امیر موغان آنجاش داده بود مکان
بتیر و نیزه دلیری و استواری کرد شکست لشگر موغان و خیل سرهنگان
جعفرآباد موغان زمستانهای معتدل و تابستانهای گرم و خشک دارد. بادهای محلی منطقه از جمله خَزَر یلی از شرق و باد آغ یل (یا باد سفید، معروف به باد گَرْمیج) از غرب به آنجا می‌وزد. آب آشامیدنی شهر از آبراهه کانال دشت مغان تأمین می‌شود.