محوت. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ محت. ( منتهی الارب ). محوة. [ م َح ْ وَ ] ( ع اِ ) باران که دور کند خشکسال را و ناپدید گرداند آن را. ( منتهی الارب ). || ترک الارض محوة واحدة؛ یعنی همه زمین را باران گرفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ننگ و عار. || ساعت. ( منتهی الارب ). || بادپس پشت یا شمال بدان جهت که ابر را برد و محو کند. ( منتهی الارب ). ( به این معنی معرفه و غیرمنصرف است ).
جملاتی از کاربرد کلمه محوت
به گفته باستانشناسان تاریخ عمان به هزاره دوازدهم قبل از میلاد و در پایان عصر یخبندان بر میگردد. در آن دوران عمان سرزمینی سرسبز، حاصلخیز و پربار بودهاست. حفاریهایی در مختلف باستانی منجر به کشف قبرستانهای ولایت بریمی در منطقه ظاهره و ولایت ابراء در منطقه شرقیه و محوت در منطقه وسطی و نزوی در منطقه داخلیه و دیگر مناطق سلطنت عمان و به ویژه مناطق ساحلی شدهاست. از این حفاریها پیداست که عمان روابط تجاری گستردهای در مابین هند و میانرودان و دیگر تمدنهای شبهجزیره عربستان داشتهاست.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که گفت وقت سوهانی است و ترا بساید و هیچ چیز از تو کم نکند یعنی اگر تو محو گردی و فانی گردی رسته شدی، از تو میگیرد و محوت نکند بکلی. و این شعر اندرین معنی آرند. شعر:
چو غوّاصی روی در بحر احمد(ص) کنی اینجای محوت نیک و هر بد
چون شوم محوت نیاید از من، می شود پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم
بر الحکمان در منطقه وسطی و در مغرب جزیره مصیره واقع شدهاست. یک ممر آبی به عرض ۱۴ کیلومتر جزیره مصیره از بر الحکمان جدا ساختهاست. خاک بر الحکمان شیب وفراز گوناگونی دارد، و در بعضی مواقع در سال که دریا طغیان میکند آب دریا تا مسافت ۵ کیلومتر از زمینهای بر الحکمان را میپوشاند و غرق در آب میکند. بیشتر مردم بر الحکمان در جزیره محوت ساکن هستند و از راه ماهیگیری گذران زندگی میکنند.