مخترعات

معنی کلمه مخترعات در لغت نامه دهخدا

مخترعات. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) احداثات و اختراعات. ( ناظم الاطباء ). ج ِ مخترعة. نو پدید آورده ها : بر آن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه عبارت عاطل باشد به دست آید. ( مرزبان نامه ص 6 ). و رجوع به مخترعة شود.

معنی کلمه مخترعات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مخترعه .

جملاتی از کاربرد کلمه مخترعات

کتاب بدایع الافکار، رباعی را این‌گونه شرح می‌دهد: «از مخترعات بحر هَزَج است و رباعی از آن جهت گفتند که بحر هزج در اشعار عرب مربع الاجزاء آمده. پس هر یک بیت از این وزن به مثابه دو بیت مربع باشد و مجموع چهار بیت بود از هزج مربع الاجزاء ... اگر مصراع سوم نیز دارای قافیه باشد، آن را رباعی مُصَرَع گویند و اگر مصرع سوم بی‌قافیه باشد، آن را خصی خوانند.»