معزالدین

معنی کلمه معزالدین در لغت نامه دهخدا

معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) لقب سلطان سنجر سلجوقی بوده است. و رجوع به سنجر شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) لقب دیگر شهاب الدین محمد غوری بوده است. رجوع به شهاب الدین محمدبن بهاءالدین و طبقات سلاطین اسلام ص 263 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 607 و فهرست تاریخ جهانگشا ج 2 شود.
معزالدین. [ م ُع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به مبارکشاه ثانی شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) ابن حدیده وزیرناصرالدین اﷲ خلیفه عباسی بوده است. و رجوع به تجارب السلف چ 1 ص 329 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 327 شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) اسماعیل سومین از سلاطین ایوبی عربستان ( 593-598 هَ. ق. ). ( طبقات سلاطین اسلام ص 69 ). و رجوع به اسماعیل بن طغنکین شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) اصفهانشاه. رجوع به اصفهانشاه شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) بهرامشاه از سلاطین مسلمان دهلی بوده است ( 637-639 هَ. ق. ) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 265 و 268 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 620 شود.
معزالدین.[ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) حسین بن ملک غیاث الدین هفتمین از ملوک آل کرت. وی به سال 732 هَ. ق. پس از برادر خود ملک حافظ در هرات به امارت نشست و چون سلطان ابوسعید بهادرخان درگذشت ملک معزالدین بالاستقلال قدرتی یافت و خطبه به نام خویش خواند. و به سال 742 با وجیه الدین مسعود سربداری به جنگ پرداخت و بر او غلبه یافت. ملک معزالدین 39 سال سلطنت کرد و به سال 771 درگذشت. و رجوع به آل کرت و حسین کرت در همین لغت نامه و حبیب السیر چ خیام ص 380 و قاموس الاعلام ترکی شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] ( اِخ ) سنجر شاه ، اولین از اتابکان الجزیره ( 576-605 ) ( طبقات سلاطین اسلام ص 145 ).
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُ دْ دی ] ( اِخ ) عمر شیخ پسر سوم امیر تیمور لنگ بود که پس از غلبه بر آل مظفر و فتح شیراز به حکومت فارس تعیین شد و یک سال بعد به سال 796 هَ. ق. ضمن لشکرکشی به دیاربکر در کردستان کشته شد.و رجوع به حبیب السیر ص 416، 441، 444 و 459 و قاموس الاعلام ترکی و تاریخ عصر حافظ تألیف دکتر غنی شود.
معزالدین. [ م ُ ع ِزْ زُدْدی ] ( اِخ ) محمود، دومین از اتابکان الجزیره ( جلوس به سال 605 هَ. ق. ). ( از طبقات سلاطین اسلام ص 145 ).

معنی کلمه معزالدین در فرهنگ فارسی

محمد بن سام از امرای غوریه پس از مرگ برادرش ( غیاث الدین بپادشاهی رسید و در سال ۶٠۲ ه.ق . بدست یکی از فدائیان ملاحده کشته شد .
محمود دومین از اتابکان الجزیره
سنجر شاه اولین از اتابکان الجزیره

معنی کلمه معزالدین در فرهنگ اسم ها

اسم: معزالدین (پسر) (عربی) (تلفظ: moez-od-din) (فارسی: مُعزالدین) (انگلیسی: moez-od-din)
معنی: گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت

جملاتی از کاربرد کلمه معزالدین

بر بنیاد یادداشت نویسنده قرن شانزدهم-هفدهم میلادی، محمد قاسم فرشته، در این جنگ «ارتش چوهان مشتمل بر ۳٬۰۰۰ فیل، ۳۰۰٬۰۰۰ سواره نظام و پیاده‌نظام بود»، هرچند این آمار از نظر تاریخ‌نگاران مدرن اغراق‌آمیز پنداشته می‌شود. بر اساس ساتیش چندرا، این ارقام به این دلیل اغراق‌آمیز بیان شده‌است تا «چالشی که معزالدین به آن روبرو بود و میزان پیروزی وی بزرگ نمایی» شود. کاشیک رای نیز بیان می‌کند که وقایع‌نویس‌های مسلمان همواره قدرت ارتش هندو را به‌طور اغراق‌آمیز بلند می-نویسند تا شاهان مسلمان را تمجید کنند و رقم ۳۰۰٬۰۰۰ از لحاظ نظری احتمالاً می‌توانست کل نیروهای باشد که شاهی راجبوت در آن زمان بسیج کند.
من آن شایسته مداحم‌که در مدح معزالدین زباغ طبع من هر روزگوناگون شجر خیزد
در عهد شمس‌الدین علی پیمان صلحی با طوغای تیمورخان منعقد گشت و قرار شد ولایاتی که به تصرف خواجه مسعود بوده به‌تصرف او باشد. سربداران در دوران خواجه شمس‌الدین علی با ارغونشاه جانی قربانی جنگ کردند و به محاصرهٔ طوس پرداختند و نزدیک بود آن شهر را تصرف کنند ولی برای مقابله با حملهٔ معزالدین حسین کرت حاکم هرات ناگزیر دست از محاصره کشیدند.
دورهٔ اوج و عظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید با سلطنت دوتن از فرزندان بهاءالدین سام؛ غیاث‌الدین محمد غوری و معزالدین محمد غوری آغاز گردید که وسعت امپراتوری‌شان شامل خراسان و هندوستان می‌شد و با قلمرو خوارزمشاهیان برابری می‌کرد.
سلطان معزالدین محمد در سال ۱۱۸۵، حسین را به فرمانروایی سیالکوت، شهری در شمال پنجاب، گمارد. بعداً در سال ۱۱۹۴، حسین به همراه یک سردار غوری دیگر به نام قطب‌الدین ایبک، رهبران یک یورش در قسمت شرقی جلگه سند و گنگ بودند. در طول این حمله، آن‌ها با قاطعیت حاکم نارایان را شکست دادند.
خسرو عاد‌ل معزالدین ملک سلطان که هست از شهنشاهان و سلطانان جهان را یادگار
طبق منهاج الدین سراج، معزالدین ۱۲۰٬۰۰۰ مرد کاملاً زره‌پوش با خود به نبرد آورد و خود وی یک نیروی سواره نظام نخبه ۴۰٬۰۰۰ نفری را فرمان‌دهی می‌کرد. طبق تاریخ‌نگار کوشیک رای، هرچند قدرت واقعی ارتش‌ها مشخص نیست، اما می‌توان تخمین نمود که ارتش پریتویراج از نظر ارقام بیشتر باشد.
عز دین جان معزالدین بیفروزد همی زان ‌کجا کردست با فرزند او عهد و وفا
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که او تیغ‌ کشور دار دارد بازوی‌ کشور ستان
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که هست دین و دنیا را از او تایید و عز جاودان
با این حال، محمد از سر ناامیدی از خانات قراختایی درخواست کمک کرد که سپاهی را برای کمک به محمد فرستاد. معزالدین، به دلیل آزار و اذیت قراختایی‌ها، مجبور شد از محاصره دست بکشد و سپاهیان خود را به غور، موطن خود، واپس ببرد. اما سپاه غوری بعداً در کمین خوارزمیان قرار گرفت و در سال ۱۲۰۴ در اندخود شکست خورد. اگرچه بسیاری از سپاهیان غوری در جریان نبرد کشته شدند، معزالدین موفق به فرار شد و حسین به همراه ۵۰۰۰ سرباز خصوصی خود نیز موفق شد بگریزد. حسین بعدها به عنوان والی هرات و طالقان منصوب شد.
شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیب نام او برنامهٔ دولت به عنوانی نشست
گل هست به باغ ملک اگر نسرین نیست رکن‌الدین هست اگر معزالدین نیست
دولت سربداران در دوران شمس‌الدین علی چنان استوار بود که ایلخان طوغای تیمورخان در گرگان و مازندران و ملک معزالدین حسین کرت در هرات بیمناک شدند و طوغای از لشکرکشی که مقدمات آن را فراهم کرده بود چشم پوشید.
معزالدین به این امید که خطوط دشمن را بشکند، به دسته پنجم ارتش خود دستور عقب‌نشینی داد. نیروهای چاهامنا طبق انتظار غوریان دستهٔ در حال فرار غوری را تعقیب کردند. غوریان سپس یک قطعه تازه دم ۱۲٬۰۰۰ نفری سواره نظام را فرستاد و آن‌ها موفق شدند، پیشروی دشمن را عقب بزنند. ارتش باقی‌مانده غوری پس از آن به حمله آغاز کردند و نیروهای چاهامنا وحشت‌زده شده و فرار کردند. طبق منهاج، استراتیژی معزالدین «بی‌دین‌ها را خسته و فرسوده نمود» و در نتیجه «اسلام پیروز شد».
دربارهٔ این شهر پیش از غلبه مسلمانان در اواخر قرن ششم و افتادن آن در ۵۹۴ به دست قطب‌الدین ایبک، ولیعهد معزالدین محمد سام در هند اطلاعات کمی موجود است.
صاحب دنیا به صدر اندر نظام‌الدین سزد چون معزالدین بود صاحبقران روزگار
معزی آنکه به مدح و ثنا معزالدین عزیز کردش و دادش اَمارت شُعرا
در قرن هفتم هجری قمری (قرن ۱۳ میلادی) پس از آنکه نواحی شمال هند ابتدا توسط سلطان محمود غزنوی و سپس به وسیله سلطان معزالدین محمد غوری به تصرف مسلمانان درآمد و قطب الدین آیبک با شکست «پریتوی» آخرین ماهاراجه دهلی، سلسله سلاطین مسلمان دهلی را در پایتخت سرزمین افسانه‌ای هند مستقر کرد راه حرکت مذاهب و تفکر اسلامی به سمت سرزمین‌های جنوبی و میانی شبه قاره هموار شد و در قرون بعد به تدریج حکومت‌های محلی اسلامی در نواحی جنوب و مرکزی هند تأسیس شد. این حکومت‌ها تماماً پیوندهای خونی یا فکری و فرهنگی با جامعه ایرانی، اسلامی و شیعی داشتند و بیشتر آن‌ها در منطقه دکن متمرکز بودند.
خسرو عادل معزالدین و الدنیا حسین آفتاب ملک و ملت سایه لطف اله