محنت کشیده. [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سختی کشیده. رنج دیده. تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده : مرد محنت کشیده ای شب دوش چون تنومند شد به طاقت وهوش.نظامی.
معنی کلمه محنت کشیده در فرهنگ فارسی
رنج کشیده مشقت دیده : دلباخته ای محنت کشیده .
جملاتی از کاربرد کلمه محنت کشیده
بر ما ترحّمی کن و از راه مردمی کز تو جدا فتاده و محنت کشیده ام
توزان که لختی محنت کشیده ای در حبس بدین که گفتم دانم که داریم باور
درآی باز به تن، ای دل پر آتش من بسوز این تن محنت کشیده خود را
مرا به درگهت ای کاخ عدل آن نظر است که هست حاجی محنت کشیده را به حجر
شهزاده ها نگر که چه محنت کشیده اند این در محیط تلخی و آن در سراب شد
مرد محنت کشیده شب دوش چون تنومند شد به طاقت و هوش
یادآور از نزاری محنت کشیده کو هر جا چنان که هست به یاد تو خرّم است
۴۷. مردم سختی دیده محنت کشیده را خدمت فرماید که به جان در راستی بکوشند از بیم بینوایی.