مجارات

معنی کلمه مجارات در لغت نامه دهخدا

مجارات. [ م ُ ] ( ع مص ) با یکدیگرمناظره کردن. با هم سخن گفتن : میان هر دورسول در منازعت و مراجعت سخن و حوالت ایشان به یکدیگر در آن جنایت مجارات بسیار رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 332 ). || رقابت کردن. با هم برابری کردن : مرو دارالملک سلطان سنجر بودو مرجع هر کهتر و مهتر... عدد رؤوس انسان با اقطار باران نیسان مبارات می نمود و زمین آن با آسمان مجارات. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 119 ). || با هم رفتن. تجاری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مجاراة شود.
مجاراة. [ م ُ ] ( ع مص ) با کسی رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). با هم رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مناظره کردن در سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
- مجاراة الخصم ؛ عبارت است از اینکه هنگام مجادله و مناظره برای آنکه مخاطب را الزام کنند به پاره ای از مقدمات تمهیدیه وی تسلیم گردند وآن را قبول کرده سپس رشته سخن را از نو پیوند داده و در صدد الزام او برآیند مانند قول باری تعالی در کلام مجید: ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا قأتونا بسلطان مبین ( قرآن 10/14 ). قالت لهم رسلهم ان نحن الابشرمثلکم ( قرآن 11/14 ). اعتراف و تسلیم است از جانب پیمبران به اینکه هر یک مانند افراد ملت خود از جنس بشر هستند و گویا سلب رسالت از خود کردند و حال آنکه مراد این نیست بلکه در مقام مجارات خصم بر آمده اند تا او را ملزم کنند و مثل این است که می گویند دعوی شما را در اینکه ما هم ازجنس بشر هستیم قبول داریم ولی این امر منافی آن نخواهد بود که خداوند بر ما منت نهاده ، و ما را برای رسالت برگزیند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| باکسی چیزی واراندن. ( تاج المصادر بیهقی ). چیزی را راندن. ( آنندراج ). || دفع الوقت نمودن. ( آنندراج ).

معنی کلمه مجارات در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . مجاراة ] (مص ل . ) ۱ - با هم رفتن . ۲ - با هم برابری کردن . ۳ - با یکدیگر سخن گفتن .

معنی کلمه مجارات در فرهنگ عمید

۱. با هم رفتن، هم قدم شدن.
۲. با یکدیگر برابری کردن.
۳. با یکدیگر سخن گفتن.

معنی کلمه مجارات در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - با هم رفتن . ۲ - با هم برابری کردن . ۳ - با یکدیگر سخن گفتن .

معنی کلمه مجارات در ویکی واژه

مجاراة
با هم رفتن.
با هم برابری کردن.
با یکدیگر سخن گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه مجارات

نه که در حوضِ کوثرِ تحقیق آب جاری بود مجاراتم
و در هر مجلسی سخن مناسب آن مجلس گوید، و در اثنای سخن به دست و چشم و ابرو اشارت نکند، مگر که حدیث اقتضای اشارتی لطیف کند، آنگاه آن را بر وجه ادا کند، و در راست و دروغ با اهل مجلس خلاف نکند، و لجاج نکند خاصه با مهتران یا با سفیهان، و کسی که الحاح با او مفید نبود بر او الحاح نکند، و اگر در مناظره و مجارات طرف خصم را رجحان یابد انصاف بدهد، و از مخاطبه عوام و کودکان و زنان و دیوانگان و مستان تا تواند احتراز کند، و سخن باریک با کسی که فهم نکند نگوید، و لطف در محاوره نگاه دارد، و حرکات و اقوال و افعال هیچ کس را محاکات نکند، و سخنهای موحش نگوید، و چون در پیش مهتری شود ابتدا به سخنی کند که به فال ستوده دارند.
گر مجاراتی کند با خاطر وفّاد او آفتاب گرم رو چون خر بماند در خلاب
و بهترین بابی کثرت محادثت بود با هر کسی، چه هر کسی را دوستی بود که با او مستأنس بود و احادیث خود جلیل و دقیق با او بگوید، و چون مجارات و محادثت بسیار شود بر منکون ضمایر دلیل ظاهر شود، و باید که تا ادله با هم بازنخواند و به حد تواتر نینجامد بریک طرف حکم نکند. فی الجمله این معانی طریق استخراج اندیشه های ملوک و بزرگان باشد و در معرفت آن فواید بسیار بود، چه به جهت استعمال آن در وقت حاجت و چه به جهت احتراز ازان در وقت احتیاط.
بنوک کلک گهر را جگر همی سفتن بگام صیت مجارات با صبا کردن