مجبوره
جملاتی از کاربرد کلمه مجبوره
زن بچهٔ متولد نشده رو به اندازهٔ شوهرش دوست داره. اگه شوهر زنده بمونه، زن احساس میکنه از لحاظ اخلاقی مجبوره که سقط جنین کنه. اگه بمیره، میتونه بچه رو به دنیا بیاره. همهٔ اینها رو به دکتر میگه و سرنوشت بچه رو به دست دکتر میسپره. اگه به زن بگه شوهرش زنده میمونه، در این صورت حکم مرگ بچه رو امضا کرده. اگه به زن بگه که شوهرش میمیره، در این صورت بچه زنده میمونه. این کلیت داستانه."