مجاهدات
معنی کلمه مجاهدات در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مجاهدات
و این راه را مقامات بسیارست و مشایخ این طایفه هزار ویک مقام تعیین کردهاند، و شرح آن طول و عرضی دارد، مقصود ماآنست کی تقریر کرده آید کی مشایخ در اظهار کرامات نکوشیدهاند و یک فرق میان ولی و نبی، اینست کی انبیا باظهار معجزات مأمورند، و اولیا به کتمان کرامات مأمور، پس به سبب این مقدمات مجاهدات و ریاضات و کرامات او بیشتر پوشیده بوده است و کس برآن مطلع نبوده، آنچ از ثقات و عدول بما رسیده است در تصحیح آن مبالغت رفت و آنچ بینه و بین اللّه بوده است درآن سخن نتوان گفت.
و پیش از این در ذکر ابوالحسن نوری رحمةاللّه علیه گفته بودم که ایشان دوازده گروهاند. دو از ایشان مردوداند و ده مقبول، و هر صنفی را از ایشان معاملتی خوب و طریقی ستوده است اندر مجاهدات و ادبی لطیف اندر مشاهدات و هرچند که اندر مجاهدات و مشاهدات و ریاضات مختلفاند، اندر اصول و فروع شرع موافق و متفقاند. و ابویزید رضی اللّه عنه گفت: «إختلافُ العُلَماءِ رَحْمةٌ إلّا فی تجریدِ التّوحیدِ.» و موافق این خبری مشهور است.
یکی از حیث قِدَم متن با ملاحظهٔ قلّت وجود نثر در زبان فارسی عموماً و در آن اعصار خصوصاً، دیگر از حیث بیان مقامات عارفین و مناقب صوفیّه و مکارم اخلاق مشایخ طریقت و سیرهٔ اولیاء و صالحین و شرح مجاری حالات و چگونگی اوضاع ایشان در زهد و ورع و ریاضات شاقّه و مجاهدات بسیار سخت و سخنان حکمتآمیز و نصایح و مواعظ بسیار سودمند، به حال هیئت اجتماعیّه و عامهٔ ناس که از ایشان منقول است، و دیگر از حیث انشاء و اسلوب.
و روا باشد که بنده به درجتی رسد که کل اوصاف محمود خود را به چشم عیب نگرد و ناقص بیند. چون اوصاف محمود خود را معیوب و معلول بیند باید که تا اوصاف مذموم معیوبتر باشد و این بدان آوردم که قومی را از جهال اندر این معنی غلطی افتاده است که آن مقرون بیگانگی باشد؛ بدانچه گویند: «از یافت هیچ چیز اندر جهد ما نبسته است و افعال و طاعت ما معیوب است و مجاهدات ما ناقص. ناکرده اولی تر از کرده.»
و بدان که چنین معاملت کردن دشوار بود و از مجاهدات بزرگ بود و به دو چیز آسان شود، یکی آن که کالا با عیب نخرد و آنچه خرد در دل کند که بگوید و اگر بر وی تلبیس کرده اند، بداند که آن زیان وی را افتاد، بر دیگری نه افکند. و اصل آن است که بداند که روزی از تلبیس زیادت نشود، بلکه برکت از مال بشود و برخورداری از مال نباشد. و هر چه از طراری پراکنده به دست آید، به یک راه واقعه ای افتد که همه به زیان آید و مظلمت بماند و چون آن مرد باشد که آب در شیر می کرد. گله در کوه شد. به یک راه سیل آمد و گله ببرد. آن کودک گفت که آن آب پراکنده که در شیر کردی، بیکبار جمع شد، گاوان را ببرد.
مشاهدهُ الحبیب مجاهدات وصالُ الحلِّ فی فجٍ عمیق