معنی کلمه مصالح در لغت نامه دهخدا
- مصالح دیدن ؛ مصلحت دیدن. صلاح دیدن. نیکو و صواب دانستن :
چو مرد این سخن گفت و صالح شنید
دگربودن آنجا مصالح ندید.سعدی ( بوستان ).- مصالح معاش و معاد ( معاد و معاش ) ؛ چیزهایی که خیر و مصلحت دنیا و آخرت با آن توأم است : به دقایق حیله گرد آن می گشتند که مجموعی سازند مشتمل بر مناظم حال و مآل ، و مصالح معاد و معاش. ( کلیله و دمنه ). مصالح معاش و معاد... بدو بازبسته است. ( کلیله و دمنه ). اگر حجابی افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. ( کلیله و دمنه ).