( محمرة ) محمرة. [ م ُ ح َم ْ م َ رَ ] ( ع ص ) تأنیث محمر. محمرة. [ م ُ ح َم ْ م ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث محمر: ادویه محمرة، محمرات. رجوع به مُحَمِّر شود. محمرة. [ م ُ ح َم ْ م ِ رَ ] ( اِخ ) گروهی از خرمیه خلاف مبیضه ، محمر، یکی. آنها که شعاری سرخ رنگ دارند چون مبیضه و مسوده و آنان فرقه ای از خرمیه اند و یکی آن محمر است که از مخالفان مبیضه اند. و گویند به معنای کسانی هستند که درفش خود را سرخ رنگ کنند. ( از لسان العرب ). نامی باشد از فرقه سبعیه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به سبعیه و رجوع به خرمیه شود. محمره. [ م َ ح َم ْ م َ رَ ]( اِخ ) نام قدیم خرمشهر است ، شهری به خوزستان در ساحل شرقی کارون آنجا که کارون به شط پیوندد در چهارده هزارگزی آبادان و 120هزارگزی اهواز. پلی آن را به جزیره آبادان متصل سازد. رجوع به سفرنامه حاج نجم الملک به خوزستان چ دبیرسیاقی صص 89 - 99 و خرمشهر شود.
معنی کلمه محمره در فرهنگ فارسی
گروهی از خرم دینان ( اسم ) ۱ - مونث محمر . ۲ - ادویه ای که در تماس با جلد بدن موجب تحریک و سرخی آن ناحیه بشوند ادویه ای که نقط. مالیده شد. به پوست را تحریک کنند و سبب اتساع عروق آن ناحیه بشوند و بالنتیجه تولید سرخی نمایند . نام قدیم خرمشهر
جملاتی از کاربرد کلمه محمره
خزعل در سال ۱۲۸۰ به جای برادرش شیخ مزعل که به دست او به قتل رسیده بود، از طرف مظفرالدینشاه با درجهٔ امیرتومانی و لقب معزالسلطنه به حکمرانی محمره و سرحد داری آنجا تعیین گردید. در نهایت، در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۱۵ وی که تحت مراقبت شدید شهربانی قرار داشت درگذشت.
او دو ایراد اساسی به خط آهن سراسری وارد میدانست: اول این که انتخاب مسیر بندر محمره (خرمشهر) به بندر جز (گز) به نظر او درست نبود و این مسیر بیشتر جنبه نظامی داشت تا حمل بار و مسافر که در نهایت همین خط آهن باعث اشغال ایران توسط متفقین شد!
خدمت حضرت آقای صمصام السلطنه [بختیاری] دامت شوکته، عرض ارادت دارم و از سلامت وجود مبارک استعلام مینمایم، انجمن ولایتی (محمره) تشکیل، گمرک (منطقه محمره و حویزه) ضبط که وجوهات به تهران نرود. جهاز مظفری دولتی هم در محمره توقیف دارم، اگر لازم بدانند … خدمت جنابان آجل آقای سالار حشمت و منتظم الدوله دام اقبالهما عرض ارادت دارد. حاجی رئیس به عرض عبودیت حاضر، فرمایشات مترصد است. ۷ ربیعالاول ۱۳۲۷ه. ق، خزعل.
به گفتهٔ شیخ خزعل محصول خرمایش آن چنان عایدی زیادی داشت که در هندوستان او را به همین جهت «ملکالتمر» مینامیدند. با این حال وی در محمره و آبادان و ناصری (اهواز) فروش نان و گوشت و چیزهای خوردنی را آزاد نگذاشته بود و به ضمانت کونتران میداد و از این راه سالانه سود گزافی میبرد. اوضاع بدین صورت سپری میشد، تا این که احمدشاه قاجار رسید. احمدشاه قاجار نیز به علت نداشتن لیاقت و سن کافی، برخوردی با خزعل نداشت تا این که رضاخان به قدرت رسید.
در سده ۱۹ میلادی بندر محمره در ساحل حفّار ساخته شد که این بندر در سده ۱۹۳۰ میلادی به خرمشهر تغییر نام یافت.
در سال ۱۸۳۴، محمد شاه و در ۱۸۵۷ ناصرالدین شاه به سمت سرزمین هرات لشکرکشی کردند که هر دو بی نتیجه باقیماند. انگلیسیها در برابر هر دوی این لشکرکشیها به سرعت واکنش نشان دادند، آنها در سال ۱۸۳۴ جزیرهٔ خارک را اشغال کردند و در سال ۱۸۵۷ بوشهر و محمره (خرمشهر کنونی) را اشغال کردند و نیروهای پارسی را مجبور به عقب نشینی از هرات کردند.
در ۱۸ دسامبر ۱۹۵۹، عبدالکریم قاسم اعلام کرد که عثمانیها محمره را که بخشی از خاک عراق بوده (در زمانی که کشوری بنام عراق وجود نداشته است!!!!) به ایران تحویل دادهاند و بلافاصله پس از آن، عراق شروع به حمایت از جنبشهای تجزیه طلب در ایران کرد.
بعد از عهدنامه اخیر تا اواخر سلطنت محمدشاه گفتگوی مهمی در امر مرزهای دو کشور انجام نشد تا در سال ۱۲۵۳ موقعی که دولت ایران در محاصره هرات و تسخیر آنجا سرگرم بود، بهواسطه غارت خرمشهر به دست علیرضا پاشا (۲۳ رجب ۱۲۵۴) و ادعای وی مبنی بر تعلق آنجا به دولت عثمانی، گفتگوی مرزی مابین دو کشور شروع گردید و پس از آنکه نزدیک بود کار به جنگ منجر شود، دولتهای روس و انگلیس دخالت کرده قرار گذاشتند کمیسیونی مرکب از مأمورین ایران و عثمانی و روس و انگلیس در ارزنةالروم منعقدشده دعاوی طرفین و ادعای پنج کرور خسارتی که دولت ایران از بابت محمره (خرمشهر فعلی) مطالبه مینمود تسویه نمایند.
«دولت عثمانی قویاً تعهد میکند که شهر و بندر محمره و جزیره الخضر و لنگرگاه و نیز اراضی ساحل شرقی سمت یسار اروندرود را که در تصرف عشایری است که معروفاً متعلق به ایران هستند، به ملکیت و تصرف ایران باشد و علاوه بر این سفائن ایران حق خواهند داشت که به آزادی تمام از مصب اروندرود حدود دولتین در رودخانه مزبور سیر نمایند».