معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 251
- چپ چپی
- چپر پیچ
- چپق کش
- چپه که رود
- چچ هزاره
- عصل
- عصارات
- عصام الدین
- انبان باد
- عسکریه
- انباز گیر
- انباز گرفتن
- انبارتپه
- جای عذر
- جای نشین
- جای پا
- جای پرستش
- جای چراغی
- جایز بودن
- باس تر
- شهرگان
- غراضه
- غراما
- غراوی
- غرش کردن
- غرض جوی
- غرضانه
- غرغره کردن
- قلماسنگ
- شهرنشینی
- قلعه گود
- قلعه گوری
- قلعه یاسین
- قلم بند
- قلم پاک کن
- دروم تا
- گستاخ دست
- گستاخ کار
- گستاخ کردن
- گستاخ گو ی
- درود کردن
- دروغ ازما
- دروغ نما
- کیسه کشی
- کیسه گشا
- کیش مات
- کیش کردن
- خلیفه داود
- خلیفه زاده
- خلیفتی
- خلیفه الرحمن
- خلیفه انصار
- خلیفه باغی
- مثل راندن
- امتداد پیدا کردن
- امتزاج دادن
- کامپ بل
- کانا ان
- پی گم کردن
- پیارو ا
- پیاز اب
- پیاز با
- پیاز ترشی
- پیاز دانه
- پیاز روغن
- مسجد سلطانیه
- متناسبه
- متنجس
- متنزع
- متنور
- متواترات
- سخن افرین
- سخن اموختن
- سخن باره
- سخن بستن
- سخن خوردن
- سخن پز
- ایق
- ایقاب
- ایقاق
- ایلجی
- ایلیان
- خواب زده
- خواب سخت
- خواب سیر
- خواب شدن
- خواب شوریده
- خواب شیرین
- خواب ربائی
- خواب رفته
- حصار نشین
- حصاری شدن
- حصن بنی عماره
- حصن زیاد
- حصن سنان
- تحقیقا
- سبع الارض
- سبع مذهب
- سبعه و عشرون
- سبق گرفتن
- حتمی الوقوع
- حج گزاردن
- حجا
- حجاب شدن
- زجر بردن
- زجر نمودن
- زحل رنگ
- زحل همت
- زحمت داشتن
- زحمت رسیدن
- زحمت کم کردن
- تره تن
- ترکان هرابرجان
- ترکه داری
- انجمن کشیدن
- انجیر خرما
- انجیر دشتی
- مناقب خوان
- انجمن شدن
- انجمن ساختن
- از بیر
- از پرور
- ازاد مردان
- ازاد کرده
- ازاذ
- ازاز
- شنانه
- شنسبانیه
- شنو رفتن
- شنوف
- ازدن
- بنه چراغ
- بنه کرد
- بنوار
- ازباد
- ازبد
- ازبک خان
- ازبکیه
- بی نعل
- بی نگرش
- بی نیاز کردن
- بی نیاز گشتن
- بی نیازی دادن
- بی هنر شدن
- ساغر تلخ
- ساغر خوردن
- ساق حر
- ساق روان
- ساق و سلامت
- خلعتی
- مزیت حاصل کردن
- مزیت دادن
- مزیت داشتن
- مزید شدن
- مزید گو
- مس جوش
- خلدی
- خلط کردن
- خلع بدن
- خلع کردن
- خلعت خاص
- خلعت پوشان
- ذین
- سوره برق
- ثابت قیس
- ثافل
- ثبوتیه
- ثبیت
- ثت
- دزگ بالا
- مرغ دار
- کارمن سیلوا
- سودانیه
- سورباق
- ساروا
- سارپ
- ساری داغ
- زود سوز
- سخن خوار
- سخن خواره
- سراع
- سرع
- زنگانه
- رویینه سم
- میان رود محله
- میان بوی
- میان بسامد
- می گلی
- می سوسن
- تزویر داشتن
- دگرماندرق
- تریاک خوردن
- تریاک روستا
- تریاک مال
- تریبال ها
- سلاح ریخته
- توپ رس
- بهار چین
- بهار گنگ
- زانو خم دادن