ایلجی

معنی کلمه ایلجی در لغت نامه دهخدا

ایلجی. ( ترکی ، اِ ) سفیر. فرستاده. رجوع به ایلچی شود.

معنی کلمه ایلجی در فرهنگ فارسی

۱ - فرستاد. مخصوص سفیر. ۲ - مائ موری که برای انجام دادن امور دیوانی سفیر میکرد (ایلخانان صفویه و قاجاریه ). جمع : ایلچیان . یا ایلچی بزرگ . سفیر کبیر . یا ایلچی مخصوص . سفیر مخصوص .

جملاتی از کاربرد کلمه ایلجی

پادشاه ایلسونگ (هانگول:일성)، (سلطنت ۱۳۴ ~ ۱۵۴ میلادی) هفتمین پادشاه شیلا یکی از سه پادشاهی کره بود. گفته می شود که او پسر بزرگ پادشاه یوری و نوه دختری ایلجی گالمون بود. ملکه او از قبیله پارک، دختر پادشاه جیسوریه است.