معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 253
- خوب و بد
- خوب شدن
- برش زنی
- برشلونه
- برطیل
- برعم
- زبان در قفا
- زبان زرگری
- زبان سرایش
- جاون
- جاوند
- جاوید بقا
- جاوید بودن
- جاوید خواب
- جاوید زیستن
- جاوید طراز
- جاوید عمر
- جاوید نام
- جاویدانی
- چشم گرم ساختن
- چشم یاری داشتن
- چشمان شاه
- چشمه ادینه
- چشمه افتاب
- تهی شدن
- رمشک
- رمع
- رمغ
- رمقی
- ابن الزبیر
- ابن العماد
- ابن الفقیه
- ابن ام عبد
- ابن باقی
- ابن بره
- ابن بسیل
- مهرپرور
- مهستان
- مهنان
- مهندی
- مهنه
- مهنی
- مهه
- تفلق
- تفوق یافتن
- تق و لق
- جبل الطور
- جبل امین
- جبل بنی هلال
- جبل جور
- جبل کو
- جبه پوش
- فیروز خسرو
- فیروز رای
- فیروز شدن
- فیروز فارسی
- فیروز کردن
- فیروزه دریا
- فیروزه سقف
- فیروزه فرش
- فیروزه نشان
- امامی کردن
- امان جان قزوینی
- امان کوه
- امانت خان میرک
- اغشته کردن
- اغفال کردن
- اغوز بن
- اغول
- اف گفتن
- بیوگرافی
- بیچون پائین
- بیکر
- بیکنزفیلد
- پهن پا زنی
- پهن پیشانی
- پهن چشم
- پهن گشته
- پهنا پشت
- پهنا کردن
- پهناور کردن
- وعظ گفتن
- پیمان نماینده
- پیمان کشیدن
- پیمانه خور
- پیمانه زدن
- پیمانه نوشیدن
- کبر کی جر
- کبریت زدن
- کبریت فروش
- کبوتر زدن
- کبوتر صفت
- کبوتر وار
- کبوتر گرفتن
- کبوتر گیر
- کبود دره
- سیگار فروش
- شارمام
- شش انگشتی
- شیرین گویی
- کار بر سر افتادن
- کار بر هم زدن
- کار دراز کردن
- کار دست بسته
- کار راست کردن
- کار راه انداختن
- شیشه بندان
- شیشه بندی
- شیشه دار
- شیشه دل
- شیشه زدن
- شیشه ساز
- شیشه شیشه
- شیشه فروش
- شیشه کاری
- بهر داشتن
- تحکم کردن
- مینو پیوند
- میهمان خان
- میهن خواه
- میوه اور
- میوه بوم
- میوه خانه
- میوه خوردن
- میوه خوری
- مختلق
- مخدور
- مخذم
- انجدان رومی
- انجر
- انجرک
- انجم افروز
- انجم دل
- انجم سوز
- الوسن
- الوسی
- الوغ
- خاله بی بی
- خاله خوانده
- خالو محمدعلی
- خالی داشتن
- خالی نشستن
- خط غلامی
- خط قائم
- خط لعل
- خط مجموع
- خط مستقیم
- خط مشکل
- خط مشکین
- چادر سوز
- چادر پوشیدن
- چادر چاقچور
- چادر چب
- چادر یزدی
- چادر یک لخت
- چار ابرو شدن
- چار اس
- چار اینه
- سگاوند
- سگبه
- سگستان
- سی پر
- سیادهن
- ساری رود
- ساری سفلی
- ساری پل
- رانده وو
- راه امدن
- راه اموز
- شتاب داشتن
- شتاب مردن
- شتاب نمودن
- شتاب کش
- شتاب گذشتن
- شتر زن
- شتر لب
- گوه نو
- گوهر ادم
- گوهر افشانی
- گوهر اور
- مامور کردن
- مان بذ
- شیوع یافتن
- شیوه باز
- شیوه کار
- شیوی
- شیپور زن
- حالبین
- حامل خط
- حامیه
- حانان
- حانیه
- حسین راغب
- حسین سپهسالار
- حسین شاهرودی
- حسین شفیق
- حسین طباطبائی
- حسین طبسی
- حسین عرب باغی
- حسین عرب