معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 250
- زیر خوان
- زیر خواب
- زیر بند
- زیر بزرگ
- زیر بای
- زیر بالا
- زیر از میانه
- زیدون
- توشه ٔ راه
- خط بستن
- زیک
- زیویه
- زیوس
- زیوری
- زیور کشی
- زیوار
- زیه
- زینگونه
- زینهار نهادن
- ستیه
- خط تهمت
- خط تقویمی
- خط تازیانه
- تپه حسین خان
- تپاله زن
- تپ تپو
- سختیانی
- سخت گشتن
- سجح
- حمور
- حمود
- حمن
- تپه شاه طوطیان
- تپه سی دلیک
- تپه دز
- تپه داراب خان
- تپه خرس
- مبدع تبریزی
- حمیات
- حموی
- متارکه کردن
- مت اخی
- دروغ وعده
- دروغ زنی
- دروغ بستن
- دروزیه
- درودزن
- درود خوان
- دروازه نو
- بنات النعش اکبر
- بنات النعش اصغر
- بن گیسو
- بن گنبد
- بن کشکه
- بن کار خوردن
- بن چنار
- شفره
- شفار
- شعله گر
- شعله کار
- شعله روی
- شعله رخ
- شعله خویی
- شعله خو
- شش انگشت
- اشتهار یافتن
- خوشوقت شدن
- خوشوقت بودن
- خوشه کردن
- خوشه چینی کردن
- خوشه چیدن
- خوشه دره
- خوشه خوار
- جنیس
- جنید شیرازی
- جنیبت کش
- پیشین نماز
- پیشی پیشی
- پیشی جستن
- دول کرو
- دوقوس
- دوقله
- دوقل
- دوق
- دوغدو
- تابوره
- تابعدار
- مصلحت دانستن
- فزاینده مهر
- مصمم شدن
- مصلحت کردن
- مصلحت نمودن
- روشن سواد
- روشن روی
- فسون خوان
- فسوسا
- فسو
- فسنقر
- فزونی جستن
- فزون کردن
- فزود
- روز دیگر
- روز دیده
- روشن کرده
- روشن چشم
- روشن ویر
- روشن هوا
- روشن نفس
- روشن نظر
- روشن ضمیری
- روشن سینه
- روز عرض
- روز شمسی
- روز شمردن
- روز سیاه
- روز رستخیز
- روز رخ
- روز غدیر
- روز فزون
- فخر اور
- فخر اصفهان
- فحل افاق
- فج زیدان
- فتیله کردن
- شاهویی
- شاهول
- شاهن
- شاهرخیه
- شاهدوستی
- شاهدز
- مردم وار
- مردم پرست
- مردم پرور
- مردمک ده
- مرده ذوق
- شرط و شرطبندی
- انیم
- اه اه
- اهد
- اهدنا
- اهدی
- میخ کش
- میخ کن
- میخ کوبی
- میخا
- میخواران
- میدا
- میدان سر
- میر شکاران
- میر شکاری
- انیش
- میخ دوز
- توچی پایه بست
- گهر اویز
- گهر اگین
- گهر خری
- گهر فشاندن
- گهر مهره
- گهر نشانی
- گهرزا ی
- گو باغ
- گو پنبه
- نو باش
- نو برگ
- نو دولتی
- نو دیده
- نو رفتار
- نو ساخت
- نه بر
- شکوفه زار
- شکون
- شکوه بردن
- شکوه ناک
- شکوه کردن
- شکک
- شکی
- ترک تازه
- ترک دشت
- ترکان رود
- جوکی تیمور
- جوی اسیاب
- جک جاکارتا
- جگر اشامی
- زرد رود
- زرد سا
- زرد پای
- زرد کوهی
- زرده خانه
- زرده زخم
- زرده کمر
- لولی زاده
- ماست بندی
- مخدومه
- مرضعه
- چک بند
- تار جامه
- تار زدن
- تار و تنبور
- تاراج ده
- تاراج کرده