سخن افرین
معنی کلمه سخن افرین در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه سخن افرین
در مدح او بود سخن آفرین سرای ای ز آفرین سرشته ترا عالم آفرین
شنیدم ز داناپژوهان راز سخن آفرینان با نغمهساز
غیر ازدهان تنگ سخن آفرین تو درنقطه کس ندیده نهان یک کتاب حرف
سخن چون سخن آفرین آفرید همه ما سوی از سخن شد پدید
از من بگیر عبرت، اگر اهل روزگار صد آفرین کنند، سخن آفرین مباش
صائب علاج آتش سوداست چوب گل کار عدو به کلک سخن آفرین گذار
منم صائب امروز بر لوح خاک اگر یک سخن آفرین مانده است
که می گفت مرد سخن آفرین سخن را برآرد ز چرخ برین
باد به دریای سخن آفرین بیدل دانا که ازو نکتههاست!
از این رهگذر بود کاین کمترین شدم پیرو آن سخن آفرین