زحمت رسیدن

معنی کلمه زحمت رسیدن در لغت نامه دهخدا

زحمت رسیدن. [ زَ م َ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) آزار و اذیت پدید آمدن. ناراحتی ورنج بوجود آمدن :
ز ماران ضحاک زحمت رسید
همی هر یک از دوش او سر کشید.فردوسی.

معنی کلمه زحمت رسیدن در فرهنگ فارسی

آزار و اذیت پدید آمدن

جملاتی از کاربرد کلمه زحمت رسیدن

جامعه‌شناسان مارکسیستی بر خلاف جامعه‌شناسان سرمایه‌داری (که جامعه را به طبقات چندگانه تقسیم می‌کنند)، جامعه را به دو طبقهٔ کارگر و سرمایه‌دار تقسیم می‌کنند. یعنی به جای تعریف کارگر در مقابل کارفرما، کارگر را این‌گونه تعریف می‌کنند که «هر کس که مجبور است برای امر معاش کار کند و حقوق بگیرد، کارگر است». بدین ترتیب، چه فرد یک استاد دانشگاه باشد و چه یک رفته‌گر او یک کارگر به‌شمار می‌آید. کسانی که از این تعریف حمایت می‌کنند بر این باورند که هر کسی که برای درآمد «زحمت» می‌کشد کارگر است. شاید دقیق‌تر این باشد که به جای کارگر این افراد را «زحمت‌کش» بنامیم. چراکه یک کارمند، پزشک، یا یک مهندس هم، برای رسیدن به تخصص و یافتن شغل و انجام وظیفه زحمت بسیاری را متحمل می‌شود، چیزی که شاید کارگران دستی از آن آگاه نباشند.
چنگیز پس از فتح تالقان خراسان (تالقان بلخ) و بامیان با گروه زیادی به سوی غزنین رفت تا با جلال‌الدین مقابله کند. جلال‌الدین توان پایداری در برابر خان مغول را در خود نمی‌دید، و به همین سبب غزنین را تخلیه و قصد گذشتن از رود سند را کرد. از آنجائی‌که پس از گذشتن از رود سند، دیگر دستگیری جلال‌الدین امکان نداشت، چنگیز با شتاب هرچه تمام‌تر خود را به ساحل رود مزبور رساند تا از گذشتن وی جلوگیری کند. با رسیدن سپاه چنگیز، جلال‌الدین ناگزیر به مبارزه با مغول شد و با ۷۰۰ تن از یاران خود مدتی جنگید. در آغاز کار، پیشرفت با او بود و مرکز سپاهیان چنگیز را از هم گسیخت، اما سپاه چنگیز جناح راست لشکریان او را از پای درآوردند و پسر خردسال جلال‌الدین را که هفت یا هشت سال بیشتر نداشت اسیر گرفتند و به دستور چنگیز کشتند. دربارهٔ سرنوشت حرم جلال‌الدین دو روایت متضاد وجود دارد، نخست این‌که شاه به خواست خود زنان حرم، دستور داد که آنان را در رود سند غرق کنند. روایت دوم این است که چنگیز زنان حرم او را اسیر کرد و با زنان اندرون سلطان محمد به بیابان قره‌قوم فرستاد. جلال‌الدین چون دیگر امکان پایداری نداشت، سوار بر اسب خود با زحمت از رود سند عبور کرد و به‌سوی هندوستان رفت تا بلکه در آن‌جا نیرویی تهیه کرده و بتواند دوباره با چنگیز نبرد کند.
اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کرده‌اند بنگری، از آنچه در دنیاست دل می‌کنی، هر چند شگفتی‌آور و زیبا باشد؟ از خواهشهای نفسانی و خوشیهای زندگانی و منظره‌های آراسته و زیبای ان کناره می‌گیری، و اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری که شاخه‌هایشان همواره به هم می‌خورند و ریشه‌های آن در توده‌های مشک پنهان و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفته آبیاری می‌گردند، و خوشه‌هایی از لؤلؤ آبدار به شاخه‌های بزرگ و کوچک درختان آویخته و میوه‌های گوناگونی که از درون غلاف‌ها و پوشش‌ها سر بیرون کرده‌اند، سرگردان و حیرتزده می‌گردی: شاخه‌های پر میوهٔ بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گیرند، تا چینندهٔ ان هرگاه که خواهد برچیند، مهمانداران بهشت گرد ساکنان ان و پیرامون کاخهایشان در گردشند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شرابهای گوارا پذیرایی کنند. آنان کسانی اند که همواره از کرامت الهی بهره مندند تا آنگاه که در سرای ثابت خویش فرود آیند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. ای شنونده! اگر دل خود را به منظره‌های زیبایی که در بهشت به ان می‌رسی مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به ان سامان پرواز خواهد کرد، و از این مجلس من با شتاب به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت. خداوند با لطف خود من وشما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به جایگاه نیکان تلاش می‌کند.