متنور

معنی کلمه متنور در لغت نامه دهخدا

متنور. [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] ( ع ص ) آهک و قطران مالنده بر خود. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). نوره مالیده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از دور بیننده آتش را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که آتش را از دور بیند. ( ناظم الاطباء ). || روشن شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تنور شود. || شکست خورده و هزیمت یافته. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه متنور در فرهنگ معین

(مُ تَ نَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) روشنی یابنده ، دارای نور.

معنی کلمه متنور در فرهنگ عمید

روشن شده، روشنایی یابنده.

معنی کلمه متنور در فرهنگ فارسی

روشن شده، روشنایی یابنده
( اسم ) روشنی یابنده دارای نور .

جملاتی از کاربرد کلمه متنور

خداى تعالى در اين آيه ستارگان را آيتى مخصوص مردم دانا، و انشاى نفوس بشرى راآيتى مخصوص به مردمان فقيه ، و تدبير نظام روئيدنيها را آيتى مخصوص به مردم باايمان شمرده است ، و اين به خاطر مناسبتى است كه در ميان مى باشد، مثلا نظر در تدبيرنظام را از اين جهت اختصاص به مردم با ايمان داد كه تفكر در آن احتياج به درس خواندنو مؤ نه علمى ندارد، بلكه هر فهم عادى نيز مى تواند در آن نظر كرده از دقتى كه در آنبكار رفته پى به صانع آن ببرد، بشرط اينكه همين مقدار فهم عواميش به نور ايمانروشن و متنور بوده و قذارت عناد و لجاج آن را آلوده نكرده باشد. به خلاف نظر درستارگان و اوضاع آسمان كه هر كسى نمى تواند از آن سر درآورده و به دقايق آن پىببرد، بلكه مخصوص است به دانشمندانى كه تا حدى آشنايى به دست آورده باشند، وهمچنين سر درآوردن از خصوصيات نفس و اسرار خلقت آن كه علاوه بر داشتن مؤ نه علمىكافى محتاج است به مراقبت باطن و تهذيب نفس .