سخن خوردن

معنی کلمه سخن خوردن در لغت نامه دهخدا

سخن خوردن. [ س ُ خ َ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) لاف و گزاف شنیدن :
من از تو گر سخن خوردم عجب نیست
نخست آدم سخن خورده ست از ابلیس.؟ ( از سندبادنامه ).

معنی کلمه سخن خوردن در فرهنگ فارسی

لاف و گزاف شنیدن

جملاتی از کاربرد کلمه سخن خوردن

بر سر منبر سخن گویند، مر اوباش را از بهشت و خوردنی حیران همی زین‌سان کنند
پس از مقدارى راه پيمودن آن عالم روحانى به جوانى كه صاحب ميوه بود و در كنار همانعالم نشسته بود، رو كرد و گفت : (رفيق يك قسمت از خدمات روحانيت به اجتماع از همينقبيل است كه الان مشاهده كردى كه نه تنها اين جانب مسافرين را از خوردن ميوه ها منصرفكردم بلكه آنها را واداشتم تا در جمع آورى آن هم به شما كمك كنند)، آن جوان با شنيدناين سخن از سؤ ال و پرسش قبلى پشيمان شد وازعمل آن مرد عالم صميمانه تشكر كرد.(21)
با شنيدن اين سخن گريان شدم و از افكار خود توبه كردم ومشغول خوردن ماهى و ماست با خرما گشتم و هر چه مى خوردم ، از غذا كم نمى شد؛ و چوندر عمرم غذائى به آن لذيذى نديده و نخورده بودم ، بسيارتناول كردم و با خود گفتم : ديگر كافى است ، زشت است بيش از اين بخورم و خجالتكشيدم .
581- على (ع ) و ابن ملجم  حضرت على (عليه السلام ) در عين حالى كه از نقشه خائنانه ابن ملجم خبر داشت ، اما هيچگونه اقدامى عليه وى انجام نداد.اصحاب على (عليه السلام ) كه از توطئه ابن ملجمبيم داشتند به حضرت عرض كردند: شما كه ابن ملجم را مى شناسيد و به ما خبر داده ايدكه او قاتل شما خواهد بود چرا او را نمى كشيد؟ حضرت فرمود: او هنوز دست به كارىنزده است كه من او را بكشم ؟! روزى على (عليه السلام ) در ماه رمضانى ، بر فراز منبراز شهادت خود در اين ماه خبر داد. ابن ملجم كه در مجلس ‍ حاضر بود پس از سخنان اما نزدحضرت آمد و گفت : دست چپ و راست من با من است : دستور بده تا دستهاى مرا قطع كنند ويا فرمان بده تا مرا گردن بزنند. حضرت فرمود: چگونه تو را بكشم در حاليكه هنوزجرمى مرتكب نشده اى ، لذا بعد از ضربت خوردن امام در مسجد كوفه ، ابن ملجم را خدمتحضرت آوردند. حضرت فرمود: من آن همه به تو نيكى كردم درحال كه مى دانستم تو قاتل من هستى ولى خواستم حجت خدا را بر تو تمام كنم و در آنلحظه هم حضرت دستور داد با او رفتارى نيكو داشته باشند.(694)
كنايه است از اتخاذ روش صحيح عملى در مورد ايتام و ترك طريقه ناصحيح سخن سادهتر اينكه : منظور از (قول ) روش عملى است نه سخن ، مى فرمايد: بايد اين طريقه را(يعنى طريقه محروم كردن ايتام و خوردن اموال وپايمال كردن حقوق آنان را) ترك كنند و مى توانقول را كنايه از (رفتار) گرفت براى اينكه غالبا بين گفتار و رفتار ملازمه هستيعنى گاهى از (قول ) به (رفتار) تعبير مى شود همچنانكه در جاى ديگر قرآننيز اين تعبير آمده آنجا كه فرموده : (و قولوا للناس حسنا) در اين آيه (رفتار نيكبا مردم ) را تعبير كرده (به قول نيك ) و مؤ يد اينكه منظور ازقول در آيه رفتار است اين است كه آن را با كلمه (سديد) توصيف كرد با اينكه ممكنبود كلماتى امثال (معروف ) و (نرم ) (لين ) توصيف كند، چون كلمه :(قول ) اگر با صفت (سديد) توصيف شود ظاهر در اين معنا خواهد بود كه : چنينقولى قابل آن هست كه به آن معتقد شوند و بر طبقشعمل كنند و اگر با صفت (معروف ) و يا (نرم ) توصيف شود ظهور در اين خواهدداشت كه : قول معروف و قول لين قابل آن هست كه كرامت و حرمت انسانها را حفظ كند.