جملاتی از کاربرد کلمه جای پرستش
سر هفته را گشت خسرو نوان به جای پرستش نماندش توان
همان گاه دیو سیه در رسید مر او را به جای پرستش بدید
زایوان به جای پرستش برفت دل از تخت شاهنشهی برگرفت
بیامد به جای پرستش به شب به دادار دارنده بگشاد لب
چو از دور جای پرستش بدید شد از آب دیده رخش ناپدید
بدو داد و سر را گرفت او به دست بیامد به جای پرستش نشست
چو تن پاک گشتش برآمد ز آب به جای پرستش بیامد به تاب
ز جای پرستش به آوردگاه بیامد به سر بر کیانی کلاه
به هشتم ز جای پرستش برفت بر تخت شاهی خرامید تفت
چو بیدار شد رنج دیده ز خواب ز خوی دید جای پرستش پر آب