حجا

معنی کلمه حجا در لغت نامه دهخدا

حجا. [ ح َ ] ( ع اِ ) کرانه و سوی چیزی. ج ، احجاء. || قبه های آب که از باران پدید آید. کوپله. حباب. نفاخات. ( بحر الجواهر ). سوار آب. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند.حجاء. ( منتهی الارب ). زمزمه مجوس. زمزمه گبرکان. تحجی. || ناحیت. ج ، احجاء. ( قطر المحیط ).
حجا. [ ح ِ ] ( ع اِ ) عقل. خرد. نهیة. || فطنت. زیرکی. ج ، احجاء.
حجا. [ ح َ ] ( ع مص ) شاد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ).
حجا. [ ح َ ] ( ع ص ) سزاوار. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه حجا در فرهنگ فارسی

سزاوار

جملاتی از کاربرد کلمه حجا

1- زدوده شدن ظلمت دل : بر اثر گناه ، جان انسان و ظلمتى پيدا مى كند كه حجا بين او وپروردگارش مى شود و بر اثر توبه آن ظلمت برطرف مى شود امام باقر عليه السلاممى فرمايد: ما من عبد الا فى قلبه نكتة بيضاء، فاذا اذنب ذنبا خرج فى النكتةنكتة سوداء، فان تاب ذهب تلك السواد و ان تمادى فى الذنوب زاد ذلك السواد حتىيغطى البياض فاذا غطى البياض لم يرجع صاحبه الى خير ابدا و هوقول الله عز و جل : كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون (1286)،(هيچ بنده اى نيست مگر اينكه در دلش نقطه سفيدى است پس وقتى گناه كرد نقطه سياهىدر آن نقطه سفيد وارد مى شود و اگر توبه كرد آن نقطه سياه از بين مى رود و اگرفرو رفت در گناهان توبه نكرد - آن سياهى زياد شده تا اينكه سفيدى را مى پوشاند ووقتى سفيدى پوشيده شد صاحبش هيچ گاه به خوبى برنمى گردد و اين سخن خداوندعز و جل است : نه چنين است بلكه آنچه را كه انجام مى دادند بردل ايشان پرده زده است ). تعبيرات اين روايات تعبيرات تمثيلى است و كنايه از نورانيتدل است به واسطه اعمال صالحه كه توبه يكى از آنهاست و به واسطه آن ، ارتباطقلبى انسان با حق تعالى و عوالم غيبى برقرار مى شود.
زمانیکه باشنده گان افغانستان توانست از مفرغ (برنج) اجسام سخت سازند به ساختن ابزار نجاری نیز آغاز نمودند. نجاری در کشور چین و مصر بار آول رواج یافته‌است. سپس به دیگر کشورها ترویج گردیده‌است. نجاری در افغانستان زمانی‌که شهرسازی مروج گردیده‌است. پس از اینکه دین بودای در کشور رایج یافت سرنشینان افغانستان به حجاری کندن کاری و سنگتراشی آغاز نمودند. گنجینه‌های که از کاوش بگرام توسط ژوزف هَکین هیت افغانی وتیم فرانسوی در سال‌های ۱۹۳۷–۱۹۳۹ بدست آمد به پیشینهٔ سده‌های اول و دوم میلادی تعلق می‌گیرد. این گنجینه شامل ظروف شیشه‌ای، ظروف و تندیس‌های برنجی، قالب‌های گچی با بُن‌مایه‌های یونانی، و اشیای است که اغلب آن از مناطق مدیترانه آمده بودند. این‌گونه تعدادی از قطعات چوبیِ سامان و لوازم خانه که با عاج هندی حکاکی و تزئین شده‌است یافت گردید. نجاری و حجاری طور وسیع در زمان باختریان کوشانیان مروج گردید. شهرهای کاپیسا بامیان یکی از نمونه‌های آن وفت است که آثارش باقی‌مانده‌است. هنر نجاری پس از ورود اعراب رونق بیشتر یافت درین زمان اشیا و لوازم چوبی ساخته می‌شد که نمونه این دروازه‌ها در روضه مزارشریف مسجد جامع هرات دیده می‌شود. هنر کندن کاری چوپ پس از تیموریان درین کشور مروج گردید. در قرن ۱۸ در کوچه علی رضا خان شهر کابل بازار نجاری بنا شدکه تا امروز موجود است. در زمان ظاهر شاه کارخانه حجای بتن واقع کارته چهارم و کارخانه حجاری و نجاری در گذرگاه به فعالیت آغاز نمود این دو کارخانه در جنگهای کابل به آتش کشانیده شد.