تریاک خوردن. [ ت َ / ت ِرْ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) در هلاک خود کوشیدن. ( آنندراج ). خود را بتریاک مسموم کردن : بمن گفتی ای آفتاب غلام که افیون حلال است و صهبا حرام چنانم حدیث تو از کار برد که خواهم از این قصه تریاک خورد.طاهر وحید ( از آنندراج ).محبت کرد ازبس تلخ بر من زندگانی را اگر زهرم نمیداد آسمان تریاک میخوردم.سلیم ( از آنندراج ).
معنی کلمه تریاک خوردن در فرهنگ فارسی
در هلاک خود کوشیدن خود را بتریاک مسموم کردن .
جملاتی از کاربرد کلمه تریاک خوردن
از خوردن آن زهر نمینالد دل ازمنت تریاک خسان مینالد
شمار معتادان کشور در آن سالها بنابر آمار وزارت بهداری بیش از یک و نیم میلیون نفر برآورد می شد که معادل هفت درصد کل جمعیت کشور بود. ۹۸ درصد این افراد، معتاد به تریاک یا شیره آن بودند. در همان زمان، هفتاد هشتاد درصد خودکشیها با خوردن تریاک بود.
با ضعف قدرت عربها، تجارت تریاک به دست ونیزیها افتاد. در این زمان امپراتوران مغول هند نیز به درآمد سرشار این محصول پی بردند و کشت خشخاش را در هند تشویق کردند. مصرف عادی تریاک در اجتماعات آن روز، باعث بروز اعتیاد در میان جمعی از مردم و انتقاد گروهی از پژوهشگران از مصرف بیرویهٔ تریاک شد. طبیعیدان فرانسوی پیر بلون پس از بازگشت از مسافرت آسیای صغیر و مصر در سال ۱۵۴۶ دربارهٔ معتادان ترک چنین نوشت: «نمیتوان ترکی را دید که تا آخرین دینار پولش را برای خرید تریاک ندهد. یک ترک همیشه با خود تریاک دارد، خواه در جنگ و خواه در صلح. ترکها پس از خوردن تریاک خود را دلیرتر میپندارند و از خطرات جنگ نمیهراسند. در زمان جنگ هر ترک هر مقدار تریاک پیدا کند، میخرد، چنانکه دیگر به دست آوردن تریاک بسیار دشوار میشود.» و دربارهٔ تجارت تریاک میگوید: «۵۰ شتر دیدم که بار آن فقط تریاک بود و به سوی اروپا میرفت.» آکوشتا پزشک پرتغالی هم تریاک را بهترین روش گمراهی مردم مشرق زمین میخواند و میگوید: «تریاک آنان را آنچنان پست کردهاست که تن به هر ذلتی میدهند».
افعی اگرچه سر زهر گشت خوردن افعی همه تریاک شد
خوردن دو تا سه قاشق چایخوری تریاک به تنهایی یا به صورت محلول در الکل میتواند به مرگ فرد منجر شود. مصرف بیش از ۷۵ تا ۳۷۵ میلیگرم هروئین برای فردی با وزن ۷۵ کیلوگرم، در نیمی از جمعیت، احتمال منجر شدن به مرگ را داراست.
از میان زنهای حاجی آقا، شش زن با حلال کردن مهریههایشان طلاق گرفته و چهار زن او درگذشتهاند. زن نخستش با خوردن تریاک و زن دیگری در حال زایمان مرد، یکی از پشت بام پرت شد و حلیمه، آخری هم از درد کهنهٔ شکم مرد. از میان زنهای زندهٔ او، منیر و محترم که آخرین صیغههای او و جوان هستند، افکارش را پریشان ساختهاند و حاجی به آنها بدبین است. پسر اول حاجی آقا، آقا کوچک است که پس از هشت دختر به دنیا آمدهاست. او که در فرنگ درس خوانده، اکنون ماشین آخرین سیستم پدرش را میراند و طلبکارهایش را به سر او حواله میدهد. حاجی آقا پسر دیگری به نام کیومرث دارد که به او علاقهٔ مخصوصی دارد.