عصارات

معنی کلمه عصارات در لغت نامه دهخدا

عصارات. [ ع ُ ] ( ع اِ ) ج ِ عُصارة. افشره ها. اجزای مایه متخرجه از نبات است خواه از گلها و یا از اوراق و یا از اغصان و یا اصول و لحای آنها باشد که کوبیده فشرده اخذ نمایند، خواه همان قسم مایع استعمال نمایند و خواه خشک سوده. ( مخزن الادویة ). و رجوع به عصارة شود :
آب است و نبیذ است
عصارات زبیب است
سمیه روسبیذ است.
یزیدبن مفرغ ( از سبک شناسی بهارج 1 ص 230 و الاغانی ).

معنی کلمه عصارات در فرهنگ فارسی

جمع عصاره افشره ها

جملاتی از کاربرد کلمه عصارات

آبست نبیذ است عصارات زبیبست سمیه رو سبیذ است