سخن بستن. [ س ُ خ َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) از گفتن بازماندن : هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست مقبل کسی که محو شود در کمال دوست.سعدی ( کلیات چ فروغی ص 54 ).
معنی کلمه سخن بستن در فرهنگ فارسی
از گفتن بازماندن
جملاتی از کاربرد کلمه سخن بستن
نه بستن توانست زرین کمر نه گفتن توانست شیرین سخن
اگر سازنده كالايى بگويد كه من محصول كارخانه ام را باز كرده و دوباره بهممتّصل مى كنم ، سخن گزافى نگفته است ، زيرا ساختن از باز كردن و دوباره بستن مهمتر است .