ساق حر

معنی کلمه ساق حر در لغت نامه دهخدا

ساق حر. [ ق ِ ح ُرر ] ( اِ مرکب ) قمری نر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نر از فاخته هاست بواسطه آنکه حکایت صدای او ساق حر است. ( شرح قاموس ). فاخته نر. ( ناظم الاطباء ). ذکر القماری. ( قطر المحیط ). || قمری بچه. ( دهار ). || کبوتر است و حِرّ فرخ اوست. ( شرح قاموس ). کبوتر است و بچه آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کبوتر نر. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || وَرَشان و آن مرغی است مانند کبوتر و وحشی است. حَیْذَوان یا حَیذُوان.

معنی کلمه ساق حر در فرهنگ فارسی

قمری نر

جملاتی از کاربرد کلمه ساق حر

كـلمـه (يـوم ) ظـرفـى اسـت مـتـعـلق بـه فـعـلى تـقـديـرى ، ازقـبـيـل (اذكـر - بـياد آر) و امثال آن ، و تعبير (كشف از ساق ) مثلى است براى افادهنـهـايـت درجـه شـدت ، چـون وقـتـى انـسـان بـه سـخـتـى دچـار زلزله يـاسـيـل يـا گـرفـتـارى ديـگـر مـى شـود، شلوار را بالا كشيده كمر را مى بندد، تا بهتر وسريع تر به تلاش بپردازد، و وسيله فرار از گرفتارى را فراهم سازد، زمخشرى دركشاف گفته معناى (يوم يكشف عن ساق )، (روزى كه شدت امر به نهايت مى رسد است)، و گرنه در آن روز نه ساق پايى در بين است ، و نه شلوارى كه از آن بالا بكشند،هـمـچـنـان كـه دربـاره يـك فـرد شـديـد البـخـل فـرومـايـه مـى گـويـى : (او دسـتـش درغـل و زنـجـيـر بـسـتـه اسـت )، بـا ايـنـكـه نـه دسـتـى مـطـرح است ، و نه بسته شدن باغـل و زنـجـيـر، و آن عـبـارت تـنـهـا مـثـلى اسـت كـه در مـوردبخيل مى زنند.
در ميان آن جمعيّت (چهل نفر) هيچ كس به اين دعوت ، پاسخ نداد تنها امير مؤ منان على(عليه السلام ) از ميان آن جمعيت ، در پيش روىرسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برخاست ، با اينكه كوچكترين آنان از نظرسال (52) بود و ساق پايش از ساق پاى همه آنان نازكتر و ناتوانترين آنان به چشممى خورد (53) ، گفت : ((اى رسول خدا! من تو را در اين راستا يارى مى كنم )).
این عصب، شاخهای از عصب فمورال می‌باشد که کنار داخلی ساق و پا را عصب دهی می‌کند.
زردپی درج‌شونده ممکن است به نیام پهن، کپسول مفصل زانو یا فاسیای ساق پا ختم شود.
گرم باشد کنم قربان ساقی بهر دم هفتصد جان جمله باقی
ساسان قهرمان (۱۳۴۰- مشهد) نویسنده، شاعر، بازیگر، ناشر و روزنامه‌نگار ایرانی است. در بهار ۱۳۶۲ به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش مجبور به ترک ایران شد و از ۱۹۸۴ در تورنتو زندگی می‌کند. نخستین رمان او «گسل» مورد توجه منتقدین قرار گرفت و نقدهای زیادی در مورد آن انتشار یافت. این کتاب در چاپ‌های متعدد در خارج از ایران منتشر شد اما هرگز امکان انتشار رسمی در ایران را نیافت. او برادر ساقی قهرمان است.[نیازمند منبع]
به حکم آن که دلبر سر گران است سبک ساقی مرا رطل گران به
هین که مخموران در این دم جوق جوق بر در ساقی به زنهار آمدند
ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
سلیم آزادی هرکس به محشر باعثی دارد گناه می‌کشان را ساقی کوثر شفاعت کرد
5.هر ضربه با روی پا ، ساق پا و یا با کف پا به نیم تنه بالایی و سر حریف دو امتیاز دارد.
لبش می‌خواند ای ساقی سقاهُم ربهم بشنو که محروم از مِیِ وحدت بر این ساغر نمی‌آید
ماهیچه نازک‌نئی بلند (عضله فیبولاریس کوتاه) یا پرونئوس کوتاه در سطح خارجی نازک‌نی و ساق پا قرار دارد. تاندون عضله پرونئوس برویس (ماهیچه نازک‌نئی کوتاه) جزو عضلات بیرونی (اکسترنسیک) کف پا است.
سپس برخاست و بر او نماز گزارد و او را دفن كرد. چون از تجهيز وى بازگشت در مجلسعزا نشست ، فرمود: شما اى اولياى براء، به تبريك سزاوارتريد تا تسليت ، زيرابراى دوست شما در حجابهاى آسمانى قبه اى برپا شد از آسمان فرودين تا آسمان هفتم، و در تمام حجابها تا كرسى و تا ساق عرش ، و اين براى روح او كه به آنجا عروجكرد ساخته شد، سپس روح او را به بهشت بردند و همه خازنان بهشتى آن را دريافتكردند و همه حوريان بهشتى به ديدن او سركشيدند و همه گفتند: خوشا به حالت ،خوشا به حالت اى براء كه رسول خدا منتظر ماند تا على - كه درود و سلام او بر آن دوو خاندان گرامشان باد - حاضر شد و بر تو رحمت فرستاد و برايت آمرزش طلبيد؛ آگاهباش كه حاملان عرش ‍ پروردگارمان براى ما از خداوند گزارش دادند كه فرمود: اىبنده من كه در راه من جان دادى ، اگر گناهانى به عدد سنگريزه ها و همه خاكها و قطراتباران و برگ درختان و موى حيوانات و چشمكها و نفسها و حركات و سكنات آنها داشتى همهبه دعاى على (عليه السلام ) براى تو آمرزيده مى شد.
گاه زاهد شد و محراب عبادت بگزید گاه ساقی شد و در خانه خمار آمد
بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می نخورد باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است
6.هر ضربه با روی پا یا ساق پا به قسمت پایین تر از زانوی حریف هیچ امتیازی ندارد.
دختر آمریکایی کاملاً به افسونگری‌های بدنش آگاه است. او می‌داند که افسون‌گری در چهره‌اش، چشمان نافذ و لب‌های تشنه‌اش نهفته‌است. او می‌داند که پستان‌های گِردش، باسن بزرگش، ران‌های خوش‌ترکیبش و ساق‌های صافش افسون‌گرند. او همهٔ این‌ها را می‌داند باز هم آن‌ها را نمی‌پوشاند.روایت سید قطب پس از بازگشت از آمریکا از «سبک زندگی آمریکایی» که او آن را «منزجرکننده» می‌خواند.
بر شوخی ازین عشوه گران ای ساقی پنهان به تو هستم نگران ای ساقی
دست ساقی نخستین جام بود کز نخستین جام، درد آشام بود