بخشیدنی

معنی کلمه بخشیدنی در لغت نامه دهخدا

بخشیدنی. [ ب َ دَ ] ( ص لیاقت ) چیزی که قسمت کردن آن واجب است. واجب القسمه. ( از یادداشت مؤلف ). قسمت کردنی :
زن و خانه و چیز بخشیدنیست
تهی دست کس با توانگر یکیست.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2302 ).
مزدک گفت مال بخشیدنی است میان مردمان. ( سیاست نامه خواجه نظام الملک ). || پیشکشی. هدیه. ( از ولف ). آنچه در خور بذل و بخشش باشد :
چو بخشیدنی باشد و تخت عاج
نخواهم ز گیتی از این پس خراج.فردوسی.ز گستردنی هم ز پوشیدنی
بباید بهایی و بخشیدنی.فردوسی.

معنی کلمه بخشیدنی در فرهنگ فارسی

چیزی که قسمت کردن آن واجب است قسمت کردنی .

جملاتی از کاربرد کلمه بخشیدنی

تو بجان بخشیدنی معروف و ما جان می دهیم تو ز کار خود نیایی باز و ما از کار خویش
دگر آنک بخشیدنی خواستی زمردی مرا دوری آراستی
چو بخشیدنی باشد و تاج و تخت نخواهم ز گیتی ازین بیش رخت
زن و خانه و چیز بخشیدنی‌ست تهی‌دست کس با توانگر یکی‌ست
از دم سرد خزان چون می رود آخر به باد با لب خندان به گلچین سر چو گل بخشیدنی است
وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا و امّا ایشان که نیکبخت آیند، فَفِی الْجَنَّةِ در بهشت‌اند ایشان خالِدِینَ فِیها جاویدان در آن، ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ همیشه تا آسمان بود و زمین، إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ مگر آنچه خداوند تو خواست، عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ (۱۰۸) عطای اوست و بخشیدنی هرگز نه بریدنی.
می رود بر باد آخر چون ز بیداد خزان با لب خندان سر خود همچو گل بخشیدنی است
ز پوشیدنیها و از خوردنی ز بخشیدنی هم ز گستردنی
هر گنه غیر ازجفا و ظلم و کین بخشیدنی است آنکه از یک آه بخشد صد گناه آمد گذشت
ز گستردنی هم ز پوشیدنی بباید بهایی و بخشیدنی