سال شمار

معنی کلمه سال شمار در لغت نامه دهخدا

سال شمار. [ ش ُ / ش َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود.

معنی کلمه سال شمار در فرهنگ معین

(شُ ) (اِ. ) تقویم .

معنی کلمه سال شمار در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) نوعی عقربک در بعضی ساعتها که سال را نشان دهد .

معنی کلمه سال شمار در ویکی واژه

تقویم.

جملاتی از کاربرد کلمه سال شمار

و اگر این اهار مرحمت که هنوز همه حکایت است و رسول و کتابت مراد آن است که زندگانی در رنج دلنگرانی گذارم، به امید ملاقات موهومی روز و هفته و ماه و سال شمارم گناهی غیر مغفور است و جهدی غیر مشکور، بیت:
و به فرغانه دهی است که آن را شلاتک خوانند پیری بود از اوتاد الارض آن‌جا که او را باب عمر گفتندی و همه درویشان آن دیار را باب خوانند و مر او را عجوزه‌ای بود فاطمه نام. قصد زیارت وی کردم از اوزکند. چون به نزدیک وی درآمدم، گفت: «به چه آمدی؟» گفتم: «تا شیخ را ببینم بصورت، و وی به من نظری کند به‌شفقت.» گفت: «ای پسر، من خود از فلان روز باز تو را می‌بینم و تا از مَنَت غایب نگردانند می‌خواهمت دید چون روز و سال شمار کردم، آن روز ابتدای توبهٔ من بود گفت: ای پسر، سپردن مسافت کار کودکان است. از پسِ این، زیارت به همت کن؛ که در حضور اشخاص هیچ چیز نبسته است.» پس گفت: «ای فاطمه، آن‌چه داری بیار تا این درویش بخورد.» طبقی انگور تازه بیاورد، و وقت آن نبود و بر آن طبق رطبی چند و به فرغانه رطب ممکن نشود.
ابا رزم نادیده اندک به سال شماری هماورد ودانی همال