رنجیدگی

معنی کلمه رنجیدگی در لغت نامه دهخدا

رنجیدگی. [ رَ دَ / دِ ] ( حامص ) رنج دیدگی. تعب دیدگی. رنجش. || دلتنگی. آزردگی خاطر. دلگیری. ( ناظم الاطباء ) : اگر خواهی از رنجیدگی دور باشی آنچه نرود مران. ( قابوسنامه ). || اندوه. ملالت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه رنجیدگی در فرهنگ فارسی

رنج دیدگی تعب دیدگی رنجش

جملاتی از کاربرد کلمه رنجیدگی

میزان شیوع اختلال شخصیت پارانوئید ۵/. تا ۲٫۵ درصد از جمعیت عمومی است. اینگونه بیماران تقریباً هیچ‌وقت خودشان به جستجوی درمان برنمی‌آیند و اگر هم صاحبکار یا همسرشان آن‌ها را برای درمان ارجاع کند، اغلب می‌توانند رنجیدگی خود را پنهان کنند. این اختلال در مردان شایع‌تر از زنان است و به نظر نمی‌رسد الگویی خانوادگی داشته باشد. میزان بروز آن در همجنس‌گراها، برخلاف آنچه قبلاً پنداشته می‌شد، بیشتر از معمول نیست ولی اعتقاد بر این است که در گروه‌های اقلیت، مهاجران، سالمندان بیشتر از جمعیت عمومی است.
{دیگر گفت: اگر خواهی که از رنجیدگی دور باشی آنچه نرود مران.}