راه انجام. [ اَ ] ( اِ مرکب ) ره انجام. کنایه از اسب. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). کنایه از هر مرکب عموماً و اسب خصوصاً. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ). مرکب سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( ازنظام ). اسب و استر و جز آن. ( ناظم الاطباء ). مرکب. وره انجام نیز گویندش. ( شرفنامه منیری ) : ماه تا ماند به زرین نعل راه انجام او نعل راه انجام اورا شکل پر گیرد ز راه.سوزنی.|| بعضی بمعنی قاصد گرفته اند. ( از انجمن آرا ) ( رشیدی ). قاصد و شاطر و پیک. ( ناظم الاطباء ). قاصد و پیک. ( آنندراج ). شاطر و پیک. ( برهان ). || اسباب و مایلزم سفر. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از نظام ) ( از انجمن آرا ). و رجوع به ره انجام شود.
معنی کلمه راه انجام در فرهنگ معین
(اَ ) (اِمر. )۱ - اسباب سفر. ۲ - مرکب - سواری . ۳ - پیک ، قاصد.
معنی کلمه راه انجام در فرهنگ عمید
۱. اسباب سفر، زاد و راحله، لوازم مسافرت. ۲. مرکب. ۳. قاصد و پیک.
معنی کلمه راه انجام در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - اسباب سفر ( عموما ) . ۲ - مرکب سواری مرکوب ( خصوصا ) . ۳ - قاصد پیک .
معنی کلمه راه انجام در ویکی واژه
اسباب س مرکب - سوا پیک، قاصد.
جملاتی از کاربرد کلمه راه انجام
رضا ضراب، که هم با مقامات جمهوری اسلامی و هم با مقامات دولت ترکیه و به ویژه خانوادهی رجب طیب اردوغان مناسبات و همکاریهای نزدیکی داشته است، از راه انجام معامله برای دولت ایران با دور زدن تحریمهای آمریکا به ثروت عظیمی دست یافت.رضا ضراب در سال ۲۰۱۶ به اتهام نقض تحریمها علیه ایران در آمریکا بازداشت شد و با دادگستری آمریکا همکاری کرد. اما پس از آن دیگر خبری از وی نبود، تا اینکه «آدم یاووز ارسلان» او را با هویت ساختگی تازه اش در بخش دارانشین شهر میامی پیدا کرد.
باری کارهای کشور و اندیشه های دیگر از رهگذار دیگرگون سگالش های نخستین دستور و پیشکام دویم همچنان درهم و برهم است، و انجامش از شمار انباشتن چاه به شبنم، هر چه بود و هست نه گشاده تر افتاد، نه بسته تر نه درست تر آمد نه شکسته تر، آسیمه سر راهی می رویم و بر بوک و مگر هفته و ماهی می بریم تا سرانجام چیست و آلوده ننگ و آموده نام کدام؟ سرکار خان زاده آزاده را از «خوار» به کاری که فرمایش رفته بود خواسته ام و نوشته های درنگ سوز شتاب انگیز آراسته. اگر بندگان خداوندی نیز وی را پیک و پیامی دوانند و از گوشه کاخ به کوهه راه انجام خوانند بی هیچ پوزش و بهانه ساز شتاب می ساخت و بی آنکه چشمداشت و دل نگرانی دیر و دراز افتد دل از اندیشه این خاک و آب که مرا مایه پرداز خورد و خواب است می آسود. داستان گرامی برادر محمد قلی بیک بر همان هنجار پیشین است و مهر و پیوند ما نیز با وی بر همان دستور و آئین هنوز از ایشان جنبش و گفتی مغز آغال و دل آشوب ندیده ام و نشنیده من هم از در راستی و درستی گامی فراتر نگشاده ام و یک پی پس و پیش ننهاده، خاکش به درستی سرشته اند و در گلش تخم راستی کشته. جز آنکه در نگش سبک سنگ است و تاب و توانش بی آب و رنگ، هیچ خرده بر وی نشاید راند و جز از جرگه نزدیکان و نیکانش نباید خواند. به خواست بار خدای دیر یا زود پیروزی و به افتاد ما راست، و این دو روزه دلخواه سرکاری که مایه خشنودی پاک یزدان و آبادی بیچاره مردم و خرسندی سرکار والاست به فر بخشایش خدائی و یاری اختر و گردون به خوشتر دیداری از پرده پدیدار و بی پرده دوست و دشمن را آشکار خواهد گشت. با سر کار والا و خواجه تاشان در کاهش پست و بالا، گرم و گیرا، نغز و پذیرا راهی دارم و بر پیدا و نهفته و بیدار و خفته کارها از در دید و دانش دل و نگاهی مصرع: تا ببینیم سرانجام چه خواهد بودن.
از آن میان چند تن از خدمتگذاران ایران، بر این کار فرخنده پیشقدم گشتند و بنام حفظ آثار ملی، انجمنی گرد آوردند و از هیچگونه کوشش در راه انجام مقصود مبارک، فروگذار نکردند؛ و جماعتی بسیار از ایرانیان بلندهمت، بلکه سراسر باشندگان این کشور، از کمینه فتوّت خود در این کار فرخنده، یاری نمودند. وزارت معارف دولت در حد توان خویش از مساعدت دریغ ننموده و تا آنکه این بنای رفیع و بلند، که به فراخور عظمت مقام گوینده شاهنامه بس ناچیز و حقیر است، ساخته و پرداخته گردید.
ماه تا ماند بزرین نعل راه انجام او نعل راه انجام او را شکل برگیرد ز راه
در محلهایی که معمولاً دشت محسوب شده و محاسبات هیدرولوژیکی برای مسیر راه انجام نمیگردد به صورت عرف در هر ۲۰۰ متر یک آباره با دهانه ۲ متری به شکل قوطی، لوله با قطر ۲ متر یا آبارهای با مصالح بنایی یا بتنی تعبیه میگردد.
یکی از یاران کار آگاهم در گذرگاه فراز آمد و باز پرسید که از این بلند پرواز سپهر اندازت آهنگ کدام شاخ است و در این هنجار باد کردارت اندیشه کدام کاخ؟ گفتم به بوی خجسته دیدار بزرگ استاد خود یار گویانم و به کوی راد سرور خویش بارجویان. گفت آری؛ همچنان میرو که زیبا می روی. ولی سرکارش اینک از راه رسیده و تازه رخت از پشت راه انجام به پیشگاه کشیده، با رنج شب سواری و شکنج ره سپاری کجاش نیروی انجمن و پروای هست و بود و گفت و شنود تو با من باشد. اگر امروزش بخود باز مانی و لگام بازگردانی تا آسودگی های گاه را چاره ساز فرسودگی های راه فرماید، به کیش من و پیش خود خوشتر نماید. پندش استوار دیدم و تلخش شیرین گوار، کار بند آمده راست چون بخت خویش برگشتم. به خواست بار خدای و رهنمونی فرخ اختر فردار با مگاهان گام سپار و کام گذار همایون بزم خداوندی و گردن افراز گردون گردون سربلندی خواهم شد. گرامی سرور والاگهر حاجی را از این خاکسار ستایش و درودی پاک از آلایش تیتال وتر فروشی که شیوه زبان بازان است و پیشه نیرنگ سازان بر سروده جداگانه نامه را پوزش لابه آویز در خواهند.
خان خوار از یار سمنان نامه باز جست و خود را برداشت، هنوز از انجمن به خانه نفرموده سردار او را چاراسبه به سمنان خواست، هنگامی رسید که سردار از آتش خشم دودش به سر همی شد و گفتارش با این بنده افتاده از گرز و نیزه و تیغ و تیر همی رفت. سواری چند نیز از در چاپاری و بیچاره آزاری زین بر راه انجام نهاده به کند و کوب خانه، و بند و چوب خویشان و بستگان من ایستاده اند. یار خواری راه خشم و پرخاش ودست آویز پیدا و فاش را جویا شد. گفتند: یغما سخنی دو در نکوهش سرکار سردار درهم بسته، سخن چینی که بی گناهی پیدا از او خسته بود ودل از مهرش رسته داشت از در دو بهم زنی ها که کیش بدگهران است و آئین بی هنران در گوش سردار سرودمایه این همه جوش و خروش آن داستان است و اینک گرد هستی وی و کسانش بر آسمان آئین مردمی کیش گرفت و نامه را بر دست نهاده فرا پیش رفت که نیک خواهی که نامه ای بدین روش از بوم عجم به مرز عرب فرستند، بی هیچ گفتگو چنین چیزها که دشمن خاک در دهان گوید از عراق به سمنان نخواهد فرستاد.
اندوه گران خیز از این نوید سرا پا امید تا ز رمیدن گرفت و جان پراکنده روز از پریشانی ها ساز آرمیدن. دل از آسیمه سری ها فراهم شست؟ و گلگون سرشک از دو اسبه دویدن ها لگام تکاپوی در چید رنگ ریزی راغ ها لاله بی داغ رست و روی خون پالود باغ ها سوری سیراب دمید. چهر نیازم آستان ستایش سودن آورد و پای امیدم به نیروی این مژده بی دستیاری دستواره سنگلاخ فراخ پهنای جماران پیمودن، راهی که رهی را به پایمردی راه انجام به ماهی دست سپردن نبود و بی سه چهار درنگ دیر آهنگ پای بیابان بردن پیاده با این پای گسسته پی بیکی چشم زد سپری شد و اگر راه صد چندان نیز بودی ناتوان تن همی بریاد دیدار دوست نوشتن و گذشتن همچنان یاوری می کرد، نظم:
امور معادو معاش پیدا و فاش، بحمدالله تعالی قرین انجام است. در سیاقت و سلوک و بال پردازیم نه جنایت ساز، اگر از دل بندگان خدای باری نتوانیم پرداخت در راه مردم خاری نخواهیم ریخت. چنانچه ما خالی از کلفت به افتاد امور و اصلاح احوال شما را از پاک یزدان جویانیم، شما هم توفیق وتایید خیر و ثواب ما را از خدای عزوجل بخواهید. تفصیل احوال ما را هیچ کس به حکم یکتائی و اتفاق معاشرت بهتر از یغما آگاه نیست، امروز و فردا زین و ستام بر کوهه راه انجام خواهد بست. ملفوظا با مکتوبا بی کاست و فزود راز خواهد گشود. همواره صدور مراسلات و رجوع مهمات را چشم به راه اندریم و گوش برآواز.
نه چندان آرزومندم که راه انجامم به نامه و پیام از تو خرسند دارد، یا پس از این جان دل بسته و دل جان خسته را بی تماشای چنبر ابروان و زنجیر گیسوانت به کمان و کمند باز توان داشت. آن بردباری ها همه بر باد آمد و آن خویشتن داری ها یکسره با خاک آمیخت. مصرع: بیش از این صبر ندارم چکنم تا کی و چند.