دبیب. [ دَ ] ( ص ) هر چیز که آنرا نرم کوفته باشند. ( برهان ). نیک سوده. سوده. نرم کوفته. ( غیاث ) ( از جهانگیری ). دبیب. [ دَ ] ( ع مص ) دب. ( منتهی الارب ). نرم رفتن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر ). بنرمی رفتن. نرم رفتن بر زمین. مدب. - دبیب نمال ، دبیب النمل ؛ نرم رفتاری مورچگان. حرکت آرام مورچه. رفتار مورچگان که با سکوت و آرامش همراه است : بی قیل و قال مانند دبیب نمال در آمدند. ( جهانگشای جوینی ). || سرایت کردن شراب و بیماری در بدن. یقال : دب الشراب و السقم فی الجسم. ( منتهی الارب ) : و نسیم شمال و دبیب شمول اوزان و الحان در نفوس و ابدان تأثیر عجیب ننماید. ( تاریخ بیهق ص 5 ). || سرایت کردن کهنگی در جامه. یقال : دب البلی فی الثوب. ( منتهی الارب ). || سرایت کردن سخن چینی و ایذاء کسی. یقال : دب عقاربة. ( منتهی الارب ). - دبیب عقارب ؛ ایذاء کژدمان : دبیب عقارب بلا و صریر جنادب هوا بیفتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 436 ). آن نواحی از دبیب عقارب و صریر جنادب خالی گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
معنی کلمه دبیب در فرهنگ معین
(دَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) خزیدن ، به نرمی رفتن . ۲ - (اِ. ) هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند. ۳ - هوام ریز که در آب پرواز کند.
معنی کلمه دبیب در فرهنگ عمید
۱. خزیدن، نرم رفتن، خزیدن بر روی زمین مانند خزیدن مار. ۲. روی دست و پا راه رفتن. ۳. (اسم ) حشرات ریز که بر روی آب پرواز کنند. ۴. (صفت ) چیزی که آن را نرم کوفته باشند.
معنی کلمه دبیب در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) خزیدن بنرمی رفتن . ۲ - ( اسم ) هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند . ۳ - هوام ریز که در آب پرواز کند .
معنی کلمه دبیب در ویکی واژه
خزیدن، به نرمی رفتن. هر چیزی که آن را نرم کوفته باشند. هوام ریز که در آب پرواز کند.
جملاتی از کاربرد کلمه دبیب
همیشه تا ز ستاره زمانه را اثرست چنانکه در تن میخواره باده را به دبیب
و عن ابی هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): «لمّا کلّم اللَّه موسی کان یبصر دبیب النّمل علی الصّفا فی اللّیلة المظلمة من مسیرة عشرة فراسخ».
پس درست کردیم که خدا (را) بصفت جهل و عجز گفتن از بهر آن روا نیست کاین صفتهاء مخلوق است، نه بدانک این صفتها زشت است، و چون چنین است بضد این دو صفت نیز کآن علم و قدرت است مر او را سبحانه و تعالی صفت کردن روا نیست، از بهر آنک این نیز صفات مخلوق است. و متکلم لقبان این امت را بدین روی غلطی بزرگ افتاده است که بصفات نیکوی خویش خدای را همی صفت کنند، وز صفات زشت خویش او را همی تنزیه کنند، و بدین سبباندر شرک افتادهاند و خبر ندارند که هر که چیزی را پرستد که صفت او صفت مخلوق باشد او مخلوق پرست باشد نه خالق پرست، و او موحد نباشد بل مشرک باشد، و رسول مصطفی علیهالسلام گفت: شرکاندر امت من پوشیده ترست از بانگ پای مورچه سیاه کهاندر شب تاریک بر سنگ سخت برود و بدین خبر «الشرک فی امتی اخفی من دبیب نمله سوداء فی (لیلة) ظلماء علی صخرة صماء.» و غلطی بزرگ و خطایی ردی همی مرین گروه را که لقب ایشان کرامی است و دعوی کلام کنند نیز افتاده است و آن آنست که گویند صواب و خطا و طاعت (و) معصیت از بنده بخواست خدای آید.و مرا با ایشان یکی درین معنی سخن رفت. گفتم: چرا چنین همی گویند که معصیت بخواست خدای آید؟ گفت از بهر (آنک آنکس) که گوید بنده معصیت بنا خواست خدای کند، بر خدا قهر لازم کرده باشد، بدانچ گوید بنده آن کرد که خدای نخواست. گفتم: پس اگر ازین زشتی خدای را تنزیه کردیع بدین تنزیه زشتی دیگر را - ازین زشت تر بخدای تعالی باز بستی، بدانچ گفتی بخواست تا بنده ئی معصیت کند و بنده نتوانست جز از کردن کو خواست. آنگاه مر او را بدان عقوبت کند که این مردی بهوس زشت باشد؛ و (چون ازو) روا نباشد، پس از خدای بخشنده عقل اوست چگونه روا باشد؟ و هوس مخلوق را نشاید، خالق را چگونه شاید؟ این فریق مخلوقات را ناشناخته قصد معرفت خالق کردهاند، و خویشتن را بهوس ها و تفکرهاء باطل خویشاندر آتش همی افکنند، بدانچ از فرمودهاء خدای تعالی و وراث رسول او روی گردانیدند.
و گفتهاند رجا بمعنی خوف الّا در نفی نباشد، فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً خالصا ای فلیکثر من العمل الصّالح و هو الطّاعة للَّه، وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ای لا یراء: معنی آیت نهی است از ریا و ریا شرک خفی است، آن روز که این آیت فرو آمد مصطفی (ص) گفت: ان اخوف ما اخاف علیکم الشّرک الخفیّ و ایّاکم و شرک السّرائر فانّ الشّرک اخفی فی امّتی من دبیب النّمل علی الصّفا فی اللّیلة الظّلماء، و من صلّی یرائی فقد اشرک و من صام یرائی فقد اشرک و من تصدّق یرائی فقد اشرک، قال فیشقّ ذلک علی القوم، فقال رسول اللَّه (ص): أ فلا ادلّکم علی ما یذهب عنکم صغیر الشّرک و کبیره قالوا بلی یا رسول اللَّه قال قولوا اللّهم انّی اعوذ بک ان اشرک بک و انا اعلم و استغفرک لما لا اعلم.
خدر آن دان که چون دبیبالنمل ضعف و قوّت کند به نفس تو حمل
و مصطفی (ص) گفت: الشّرک اخفی فیکم من دبیب النّمل علی الصّخرة الصّمّاء فی اللّیلة الظّلماء»، پس أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ اشارت بتوحید دارد، وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً اشارت باخلاص.
لها فی عظام الشار بین دبیب فتمشت فی مفاصلنا کتمشی البروء فی السقم