رضخ. [ رَ ] ( ع مص ) ریزریز کردن سنگ ریزه را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کوفتن. ( دهار ) ( مصادر اللغه زوزنی ). و رجوع به رَضْح شود. || عطای اندک دادن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). اندک دادن. ( مصادر اللغه زوزنی ). || کوفتن سر مار. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). سر مار شکستن. ( مصادر اللغه زوزنی ). || بر زمین زدن کسی را. ( ناظم الاطباء ) . || زدن زمین را به چیزی. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). ( از آنندراج ). || سرون زدن گرفتن تکه ها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). شاخ زدن گرفتن تکه ها. ( از اقرب الموارد ). || همدیگر را سنگ انداختن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). رضخ. [ رَ ] ( ع اِ ) رَضْخ. خبری که بشنوند و باور ندارند آنرا. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سهمی از غنایم جنگی که طبق مقررات اسلامی به کسانی که در جنگ شرکت کرده اند، دهند. ( فرهنگ فارسی معین ). رضخ. [ رُ ] ( ع اِ ) رَضْخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به رَضْخ شود.
معنی کلمه رضخ در فرهنگ معین
(رَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) عطای اندک دادن . ۲ - (اِ. ) سهمی از غنایم جنگی برای کسانی که در جنگ شرکت کرده اند.
معنی کلمه رضخ در فرهنگ عمید
۱. بخشش کم، عطای اندک. ۲. خبری که بشنوند و باور نکنند.
معنی کلمه رضخ در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) عطای اندک دادن . ۲ - ( اسم ) سهمی از غنائم جنگی که - طبق مقررات اسلامی - بکسانی که در جنگ شرکت کردهاند دهند . یا رضخ
معنی کلمه رضخ در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عطایی اندک از غنیمت جنگی که به افراد شرکت کننده در جنگ، که سهم ی از غنیمت ندارند، داده می شود که به آن رَضخ گفته می شود. عطایی اندک از غنیمت جنگی را رضخ می گویند. معنای اصطلاحی رضخ مراد از رضخ، عطایی اندک از غنیمت جنگی است که به فرد یا افرادی که در جنگ شرکت کرده ولی سهمی از غنیمت ندارند، داده میشود. مراد از عطای اندک، کمتر بودن آن از سهم غنیمت بَران است؛ بدین معنا که رضخ بَر (مَرضوخ لَه) اگر سواره است سهمش کمتر از سهم سواره و اگر پیاده است کمتر از سهم پیاده باشد. رضخ در فقه از این عنوان در باب جهاد سخن رفته است. احکام رضخ ...
معنی کلمه رضخ در ویکی واژه
عطای اندک دادن. سهمی از غنایم جنگی برای کسانی که در جنگ شرکت کردهاند.
جملاتی از کاربرد کلمه رضخ
و علماء را در معنی و در نسخ این آیت اختلاف است. قومی گفتند: آیت منسوخ نیست، و أُولُوا الْقُرْبی آن خویشاونداناند که اهل حرماناند از میراث و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر ندب است و استحباب، نه امر حتم و ایجاب. میگوید چونوارثان بهم آیند و قسمت مواریث کنند، قومی از خویشان و یتیمان و درویشان که حاضر آیند در آن قسمت، و ایشان را از میراث نصیب نه، ایشان را چیزی دهید از آن، یعنی «رضخ»، اگر آن مال زر و سیم باشد و امثال آن، که از آن چیزی بر توان گرفت. پس اگر نه، که مال ضعیف باشد و برده، که رضخ از آن دشخوار بود ایشان را قول معروف باید گفت. یعنی بسخن خوش و مردمی ایشان را باز گردانید، و وعده نیکو دهید. و این قول موافق این آیت است که جایی دیگر گفت: وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ.
قومی گفتند از مفسّران که: آیت منسوخ است، و گفتند: این در وصیّت بود پیش از نزول آیت مواریث، و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر حتم و ایجابست و أُولُوا الْقُرْبی جمله خویشاونداناند و معنی قسمت وصیّت است. و رضخ بیک قول هم خویشاوندان راست و هم درویشان و هم یتیمان را و بدیگر قول رضخ خویشان را است علی الخصوص و قول معروف یتیمان و درویشان را. حکم این آیت برین موجب پیش از نزول آیت مواریث بود، پس چون آیت مواریث فرو آمد، این آیت منسوخ شد و کار وصیّت از آن پس بگشت.
دگر به پیش که نالم تو ضامنی مپسند دل مرا ز تقاضای قرضخواه، غمین
قرضدار از شهر بگریزد ز دست قرضخواه لاله داغ از سینه من برد و در صحرا فتاد