( رقیقة ) رقیقة. [رَ قی ق َ ] ( ع ص ) رقیقه. تأنیث رقیق. زن مملوک. ( ناظم الاطباء ). || نرم و ملایم : نار رقیقة؛ نار لینة. آتش نرم. آتش ملایم. ( یادداشت مؤلف ). || مؤنث رقیق. ج ، رِقاق. ( از اقرب الموارد ). رقیقه. [ رَ قی ق َ / ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) هر چیزی که تنکی و نازکی و رقت داشته باشد. ضد غلیظه. ( ناظم الاطباء ): مایعات رقیقه ؛ آشامیدنیهای آبکی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح عرفانی ) واسطه ٔلطیفه روحانی که امداد و فیوضات واصل از حق به خلق است که آن را رقیقه نزول نامند. ( فرهنگ فارسی معین ). لطیفه ای است روحانی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
معنی کلمه رقیقه در فرهنگ عمید
۱. = رقیق ۲. [قدیمی] کنیز، کنیز زرخرید.
معنی کلمه رقیقه در فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) مونث رقیق : مایعات رقیقه . ۲ - ( اسم ) ( تصوف ) لطیفهایست روحانی . ۳ - ( تصوف ) واسطه لطیفه روحانی که امداد و فیوضات و اصل از حق بخلق است که آنرا [[ رقیقه نزول ]] نامند .
جملاتی از کاربرد کلمه رقیقه
یکی گر مرد راهی فیالحقیقه تو را اندر نزول است این رقیقه
او در ابتدای دهه پنجاه نقش فعالی در انقلاب داشت و به همین خاطر در سال ۱۹۵۲ دستگیر و به زندان افتاد و در سال ۱۹۵۴ آزاد گردید. در کنفرانس حزب جدید مشروطه آزاد که در نیمه نوامبر ۱۹۵۵ در صفاقس تشکیل شد به عنوان عضو هیئت سیاسی انتخاب و مسئولیت دبیرخانه مالی حزب را عهدهدار شد که تا هنگام فرارش از تونس در ژوئن ۱۹۶۵ ادامه داشت تا این که به دلیل نوشتن نامهای به بورقیقه مخالفتش با او را اعلام کرد و فراخوان به دمکراسی داد از حزب کنار گذاشته شد. در سطح ملی احمد التلیلی اقدام به اعزام داوطلبان تونسی به جنگ فلسطین کرد و در عین حال نیز بهطور گستردهای به انقلاب الجزایر تا زمان استقلال آن در سال ۱۹۶۲ کمک میکرد.
رقیقه چیست نیکودان لطیفه که فهم آن تو را باشد وظیفه
خود آنرا عارف از حین خروجش رقیقه ارتقا خواند و عروجش