رواتب
معنی کلمه رواتب در فرهنگ معین
معنی کلمه رواتب در فرهنگ عمید
معنی کلمه رواتب در فرهنگ فارسی
جمع راتبه مقرری مستمری مواجب
معنی کلمه رواتب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رواتب
در رواتب او بر اندر شام و چاشت راتبه زان مطبخ پرنوش داشت
دهد رواتب ارزاق خلق روز بروز زمین که حاصل جود تو کرده است انبار
«اندر شهور سنه احدی و اربعمائه که امیر محمود، رضی اللّه عنه، بغزو غور رفت بر راه زمین داور از بست و دو فرزند خویش را، امیران مسعود و محمد و برادرش یوسف، رحمهم اللّه اجمعین، را فرمود تا بزمین داور مقام کردند و بنههای گرانتر نیز آنجا ماند . و این دو پادشاه زاده چهارده ساله بودند و یوسف هفده ساله. و ایشان را آنجا بدان سبب ماند که زمین داور را مبارک داشتی که نخست ولایت که امیر عادل سبکتگین پدرش، رضی اللّه عنه، وی را داد، آن ناحیت بود و جدّ مرا که عبد الغفّارم- بدان وقت که آن پادشاه بغور رفت و آن امیران را آنجا فرود آوردند بخانه بایتگین زمین داوری که والی آن ناحیت بود از دست امیر محمود- فرمود تا بخدمت ایشان قیام کند و آنچه بباید از وظایف و رواتب ایشان راست میدارد. و جدّهیی بود مرا زنی پارسا و خویشتندار و قران خوان و نبشتن دانست و تفسیر قران و تعبیر و اخبار پیغمبر، صلّی اللّه علیه و سلّم، نیز بسیار یاد داشت. و با این، چیزهای پاکیزه ساختی از خوردنی و شربتها بغایت نیکو، و اندر آن آیتی بود. پس جدّ و جدّه من هر دو بخدمت آن خداوند زادگان مشغول گشتند که ایشان را آنجا فرود آورده بودند، و ازان پیرزن حلواها و خوردنیها و آرزوها خواستندی، و وی اندر آن تنوّق کردی تا سخت نیکو آمدی و او را پیوسته بخواندندی تا حدیث کردی و اخبار خواندی، و بدان الفت گرفتندی. و من سخت بزرگ بودم، بدبیرستان قران خواندن رفتمی و خدمتی کردمی، چنانکه کودکان کنند و بازگشتمی. تا چنان شد که ادیب خویش را که او را بسالمی گفتندی، امیر مسعود گفت: عبد الغفّار را از ادب چیزی بباید آموخت.