رومال

معنی کلمه رومال در لغت نامه دهخدا

رومال. ( اِ مرکب ) پارچه ای که بدان روی را پاک کنند. دستمال و ابزاری وبشگیر. ( ناظم الاطباء ). مندیل. دستمال. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). پارچه ای که بدان روی را از غبارو جز آن پاک کنند. ( آنندراج ). دستمال. دستمال بزرگ :سری که درد نمی کند رومال چرا باید بست. در لهجه مردم چهار محال و پاکستان ، دستمال. ( یادداشت مؤلف ).
- رومال سیاه ؛ چون پرده مشکین و پرده نیلوفری که بستن آن بر چشم آشوب گرفته معمول است. ( آنندراج ):
بست رومال سیه بر چشم آن آرام جان
گشت آهویی درون خیمه لیلی نهان.صائب ( از آنندراج ).|| چارقد. ( یادداشت مؤلف ). دستار. ( لغت محلی شوشتر. || نوعی از کبوتر. || ( نف ) امردباز. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه رومال در فرهنگ معین

(ص فا. اِ. ) پارچه ای که با آن روی و دست را پاک کنند، روپاک .

معنی کلمه رومال در فرهنگ عمید

پارچه ای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک.

معنی کلمه رومال در فرهنگ فارسی

( صفت ) پارچهای که با آن روی و دست را پاک کنند روپاک .

معنی کلمه رومال در ویکی واژه

پارچه‌ای که با آن روی و دست را پاک کنند؛ روپاک.

جملاتی از کاربرد کلمه رومال

پس هرکه دوستی خدای تعالی بر وی غالب شود تا به حد عشق رسد همه بندگان وی دوست دارد، خاصه دوستان وی را و همه آفریده ها را دوست دارد که هرچه در وجود است، همه اثر قدرت و صنع محبوب وی است و عاشق خط معشوق را و وصف وی را دوست دارد. و رسول (ص) چون نوباوه ای به وی بردندی، وی را گرامی داشتی و به چشم فرومالیدی و گفتی، «قریب عهد است به خداوند تعالی».
هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل
ز گلشن می رسد رنگ حجاب آلوده بینیدش به رخ پوشیده رومال گلاب آلوده بینیدش
چو شاه دست به پشت و سرش فرومالد که ای گزیده سر آخر توی مخصص من