رگ نهادن. [ رَ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از فرمان بردن و گردن نهادن : چون بداند که مرا دولت تو کرد قبول بنهد رگ بهمه چیز که من خواهم راست.مسعودسعد.
معنی کلمه رگ نهادن در فرهنگ معین
(رَ. نَ دَ ) (مص ل . ) کنایه از: گردن نهادن ، تسلیم شدن .
معنی کلمه رگ نهادن در فرهنگ فارسی
کنایه از فرمان بردن و گردن نهادن است
معنی کلمه رگ نهادن در ویکی واژه
کنایه از: گردن نهادن، تسلیم شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه رگ نهادن
هر چند که صد برگ نهادند مرا بی برگ به راه سر بدادند مرا
چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد صد سلسله از برگ نهادند به پایم
در غلط افکندهست نام و نشان خلق را عمر شکربسته را مرگ نهادند نام
آن روز که «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» از آسمان فرو آمد یعنی که هر چه در زمین خلقست مرگ بر ایشان روانست و فنا حاصل ایشان است، فریشتگان آسمان طمع داشتند که چون اهل زمین را مخصوص کرد بفنا، ایشان را بقا باشد بر دوام، تا آیت آمد که: «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» آن گه ایشان دل بر مرگ نهادند و دانستند که در آسمان و زمین هیچکس نیست از مخلوقان که بر عقبه مرگ گذر نکند، و آن شربت قهر نچشد اگر در کل عالم کسی را از قهر مرگ خلاص بودی مصطفی عربی بودی که سیّد و سرور کاینات و نقطه دایره حادثات بود، و بنزدیک اللَّه تعالی عزیز و مکرم بود، و با وی میگوید انّک میّت. عائشه روایت میکند از مصطفی که گفت: «من اصیب منکم بمصیبة بعدی فلیتعز بمصیبته بی»