سحیق

معنی کلمه سحیق در لغت نامه دهخدا

سحیق. [ س َ ] ( ع ص ) جای دور. ( منتهی الارب ). جای دور و از آن معنی است در قرآن : تهوی به الریح فی مکان سحیق. ( قرآن 31/22 ). ( اقرب الموارد ).
بریدم بدان کشتی کوه پیکر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا.منوچهری. || بسیار سائیده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ). مسحوق. ( اقرب الموارد ) :
ایا رسم اطلال معشوق وافی
شدی زیر سنگ زمانه سحیقا.منوچهری. || ( اِ ) گرد.
- سحیق الطلق ؛ گرد طلق. ( مؤلف ).

معنی کلمه سحیق در فرهنگ معین

(سَ حِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - سوده ، نرم شده . ۲ - دور، دوردست .

معنی کلمه سحیق در فرهنگ عمید

۱. ساییده، کوبیده شده.
۲. بعید، دور.

معنی کلمه سحیق در فرهنگ فارسی

جای دور جای دور و از آن معنی است در قر آن .

معنی کلمه سحیق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَحِیقٍ: بسیار دور- دور افتاده
ریشه کلمه:
سحق (۲ بار)
«سَحِیق» به معنای دور و «سحوق» به درخت نخل بلند گفته می شود که شاخه های آن تا نقطه های دور دست آسمان، پیشرفته است.

معنی کلمه سحیق در ویکی واژه

سوده، نرم شده.
دور، دوردست.

جملاتی از کاربرد کلمه سحیق

بریدم بدان کشتی کوه‌لنگر مکانی بعید و فلاتی سحیقا
هین بفرما تا نمایم زین فریق نافخ ناری در این دشت سحیق
ای دریغ این تن که خواهد شد سحیق آخر از سم ستور این فریق
لیک هر سو رو بتابید، ای فریق دورتر رانید از این دشتِ سحیق
ایا رسم و اطلال معشوق وافی شدی زیر سنگ زمانه سحیقا