رعاف

معنی کلمه رعاف در لغت نامه دهخدا

رعاف. [رُ ] ( ع مص ) رفتن و روان شدن خون از بینی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خون از بینی بیامدن. ( مصادراللغة زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). خون از بینی برآمدن. ( دهار ). خون بینی شدن. ( از کشاف زمخشری ). جاری شدن خون از بینی. ( فرهنگ فارسی معین ). گشادن خون از بینی. خون بینی شدن. خون دماغ شدن. ( یادداشت مؤلف ).
رعاف. [ رُ ] ( ع اِ ) خون بینی. ( منتهی الارب ) ( از کشاف زمخشری ) ( از دهار ) ( فرهنگ اوبهی ). خونی که از دماغ به راه بینی برآید. ( آنندراج به نقل از بحرالجواهر و منتخب اللغات ) ( غیاث اللغات ). خونی که از بینی خارج گردد. خون دماغ. ( فرهنگ فارسی معین ). خونی که از بینی برآید. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( از اقرب الموارد ) :
ز سرگین خر عیسی ببندم
رعاف جاثلیق ناتوانا.خاقانی.- سنةالرعاف ؛ یا عام الرعاف ؛ سال بیست و چهارم هجرت بود. به تابستان آن سال حرارتی بیش از عادت پدیدشد در بلاد عرب و سه ماه بکشید و بیشتر مردمان به رعاف ( خون دماغ ) مبتلا گشتند. ( از یادداشت مؤلف ).
رعاف. [ رَع ْ عا ] ( ع ص ، اِ ) آنکه بسیار از بینی او خون برآید. ( از اقرب الموارد ). || باران بسیار. ( از المنجد ).

معنی کلمه رعاف در فرهنگ معین

(رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) خون دماغ شدن .

معنی کلمه رعاف در فرهنگ عمید

۱. (پزشکی ) خون آمدن از بینی.
۲. (اسم ) خونی که از بینی بیرون می آید.

معنی کلمه رعاف در فرهنگ فارسی

خون آمدن ازبینی، خونی که ازبینی بیرون بیاید
۱ - ( مصدر ) جاری شدن خون از بینی . ۲ - ( اسم ) خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ .

معنی کلمه رعاف در ویکی واژه

خون دماغ شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه رعاف

ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا
ز تو کار عشاق ناید چنانک ز بینی سرشک وز دیده رعاف
ما را به رنگ شمع درعافیت زدن از چشم خود همین دو سه اشکی چکیدنست
چون درخت ارغوان گردد رعافش منفجر چون زند باد خلافش کوهها را بر مشام
خواستم بگریزم از دام بلا درعافیت عشق او بگرفت سر تا پام بیرون و درون
گرعافیتی هست ازین بحر برون است غواص ندانست ‌که ساحل ‌گهری بود
چمن با آنکه همکار مسیحاست نمی بندد رعاف ارغوان را