معنی کلمه رمکان در لغت نامه دهخدا
رویت به ریشت اندر ناپیدا
چون کیر مرد غرچه به رمکان در.منجیک ( از فرهنگ اسدی ).
رمکان. [ رَ ] ( اِخ ) ابن درید گوید موضعی است. ( از معجم البلدان ).
رمکان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس در 36هزارگزی غرب قشم و 12هزارگزی جنوب راه مالرو باسعید و قشم. جلگه ای است گرمسیر و مالاریایی و دارای 279 تن سکنه که بزبان عربی و فارسی سخن می گویند. آب آن از چاه و باران تأمین می شود و شغل اهالی صید ماهی و زراعت و محصول آن غلات و راه آن مالرو است. مزارع مخلص و باغ بالا از این ده محسوب می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
رمکان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گلاشکرد از بخش کهنوج شهرستان جیرفت در 70هزارگزی کهنوج و سر راه مالرو گلاشکرد به بافت. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تأمین می شود و شغل اهالی زراعت و محصول آن غلات و خرما و انار و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).