ریاع

معنی کلمه ریاع در لغت نامه دهخدا

ریاع. ( ع اِ ) ج ِ ریعَة. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ ریع و رَیع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ریعة و ریع شود.
ریاع. ( ع مص ) ریع. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ریع شود.
ریاع. [ رَی ْ یا ] ( ع ص ، اِ ) ارزیاب محصول به عهد صفویان. ( فرهنگ فارسی معین ) : شغل ریاع دارالسلطنه اصفهان آن است که در هرسال که محصولات محال اصفهان... به علت آفت ارضی یا سماوی مقرر شده باشد که بازدید شود به اتفاق عمال و مأمورین روانه محل می گردد و علامت حاصل در حضور عمال و مأمورین گرفته و وزن میشود و عمال از آن قرار برآورد کل حاصل و ابواب جمع رعایا و مؤدیان [ می کنند ]. ( از تذکرةالملوک ص 5 ). رجوع به ص 45 و 46 همان کتاب شود.

معنی کلمه ریاع در فرهنگ معین

(رَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) ارزیاب محصول .

معنی کلمه ریاع در فرهنگ فارسی

( صفت ) ارزیاب محصول ( صفویان )
ریع

معنی کلمه ریاع در ویکی واژه

ارزیاب محصول.

جملاتی از کاربرد کلمه ریاع

و گفته‌اند قیّوم بمعنی قائم است ای هو قائم علی عباده بارزاقهم و آجالهم، یربّی صغیرهم و یهرم کبیرهم، و ینشئ سحابهم و یرسل ریاعهم و ینزل غیثهم کقوله عز و جل «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ». ابو امامه روایت کرد از
در روز بزم ساقی دریاعطای ما در روز رزم شیر نر و ذوالفقار ما
چون هست در تصرف دریاعنان موج رفتن نفس گسسته به ساحل چه فایده؟
امروز ساقی کرم دریاعطای محتشم آمیخته با بندگان بی‌نخوت و جباریی
پس خویشاوندانی را که وارث نبودند وصیت در حق ایشان فریضه بماند بقول بعضی علما: و هو ابن عباس و الحسن و الضحاک و قتاده و طاوس. قال الضحاک: «من مات و لم یوص لذی قرابة فقد ختم عمله بمعصیة» و قول درست آنست: که فرض وصیت به کلی منسوخ شد هیچکس را واجب نیست نه خویشاوندان را و نه دیگران را، اما مستحبّ است اگر وصیت کند، فضیلت باشد، و اگر نکند، فریضه نیست و عاصی نشود و هو قول علی و ابن عمر و عایشه و عکرمه و مجاهد و السدی قال عروة بن الزبیر «دخل علی ع علی رجل یعوده فقال انی أرید أن اوصی فقال، علی ان اللَّه تعالی یقول، إِنْ تَرَکَ خَیْراً و انما تدع شیئا یسیرا فدعه لعیالک فانه افضل. «و قال رجل لعایشة: انی ارید ان اوصی قالت کم مالک؟ قال ثلاثة آلاف. قالت و کم عیالک؟ قال اربعة فذکرت له ما ذکر علی» و روی انّ ابن عمر لم یوص فقال امّا مالی فاللّه اعلم ما کنت اصنع فیه فی الحیاة و اما ریاعی فما احب ان یشرک ولدی فیها احد» و قال عروة بن ثابت للربیع بن خیثم اوص لی بمصحفک، قال فنظر الی ابنه و قال وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ.
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ الرّیع المرتفع من الارض و جمعه اریاع، و الریع بالفتح فیه لغة و اصله فی اللغة الزیادة و قیل هو الطریق المرتفع عن الارض سلک ام لم یسلک. و قیل هو الطریق الّذی یکون بین الجبلین، «آیة» یعنی بناء متمیزا عن سایر الأبنیة و قیل آیة ای علامة یجتمعون الیها للعبث بمن یمرّ فی الطریق و قیل هو برج الحمام، تَعْبَثُونَ یعنی عابثین و هذا کقول القائل: خرج فلان من البلد یقول کذا یعنی قائلا کذا. خلافست میان علما که از بهر چه ایشان را عابث خواند بدان بناها که می‌کردند؟ قومی گفتند اسراف میکردند در آن فوق الحاجة قصرهای عظیم و منظرهای بلند، و هر چه اسراف باشد و فوق الحاجة همه عبث بود. قومی گفتند غرض ایشان در آن تفاخر و تکاثر بود و تفاخر در ابنیه عبث باشد که آن را محصولی نبود. قومی گفتند که قصد ایشان در آن بناها آن بود که تا از مکاره زمان و نوائب روزگار ایمن باشند و این عبث باشد، قومی گفتند که کبوتر خانه بود که می‌کردند و کبوترداری و این خود بازی کودکان باشد ، و قیل کانوا یبنون بناء من یطمع الخلود و ذلک عبث. مقاتل گفت ایشان سفر میکردند و بستارگان راه می‌بردند پس خواستند که راه بردن بر خود آسان کنند و بر راهها قصرهای عظیم و بناهای بلند بساختند تا علمی باشد ایشان را و نشانی در راه بردن و آن گه بآن تفاخر میکردند که هذا منزل فلان و هذا منزل بنی فلان، اینست که ربّ العالمین گفت: آیَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ ای حصونا و کلّ بناء مصنعة و قیل المصنعة البناء علی الماء و لعلّکم تخلدون ای کانّ هذه الأبنیة تخلّدکم فی الدّنیا و انتصب آیة علی انّه مفعول له، و مفعول «أَ تَبْنُونَ» غیر مذکور لدلالة الکلام علیه، فدلّ «تبنون» علی البناء و دلّت «آیة» علی عظم البناء.