معنی کلمه زهازه در لغت نامه دهخدا
چو با زه بگفتی زهازه بهم
چهل بدره بودی ز گنجی درم.فردوسی.شهنشاه با زه زهازه بگفت
که گفتار او با درم بود جفت.فردوسی.به شادی همه انجمن برشگفت
شهنشاه گیتی زهازه گرفت.فردوسی.سخن گرچه باوی زهازه بود
نگفتن هم از گفتنش به بود.نظامی. || و در تکرار صدای زه کمان نیز استعمال میشود :
زهازه برآمد ز جر کمان
هزاهز درافتاده در بدگمان.( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).