رهبری کردن

معنی کلمه رهبری کردن در لغت نامه دهخدا

رهبری کردن. [ رَ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هدایت کردن و ارشاد نمودن. ( ناظم الاطباء ) : گلت از خار و خارت از پای بدر آمد و بخت بلندت رهبری کرد. ( گلستان ). گفت او را ندانم گفت منت رهبری کنم. ( گلستان ). طالع میمون و بخت همایون در این بقعه ام رهبری کرد. ( گلستان ).

معنی کلمه رهبری کردن در فرهنگ فارسی

هدایت کردن و ارشاد نمودن

معنی کلمه رهبری کردن در ویکی واژه

مسئول کنترل گروهی بودن؛ رهبر گروهی بودن:
::یک مربی خارجی تیم فوتبال صنعت مرغ و تخم‌مرغ را رهبری می‌کند.

جملاتی از کاربرد کلمه رهبری کردن

لیبرال‌های کلاسیک در قرن نوزدهم، تهاجم به حکومت محوری را رهبری کردند. از موارد شایان ذکر، قانون فردریک باستیا بود که نوشت، «حکومت بزرگ‌ترین خیالیست که همه از طریق آن می‌خواهند به خرج دیگران زندگی کنند.» هنری دیوید تورو نوشت، «من صمیمانه این شعار را که، 'دولتی بهترین است که کمترین حکومت را بکند' می‌پذیرم؛ و دوست دارم.»
«ای خداوند خرد هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشه و خرد بخشیدی، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه خود و با کمال آزادی خویش (دین) خود را برگزیند.»