ددمنش

معنی کلمه ددمنش در لغت نامه دهخدا

ددمنش. [ دَ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) ددصفت. ددطبیعت. وحشی خوی. درنده خوی.

معنی کلمه ددمنش در فرهنگ فارسی

دد صفت

جملاتی از کاربرد کلمه ددمنش

گفتا که ای گروه ستمکار و ددمنش بی زار از شما نبی و کردگار شد
از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به «لوئیس کانلاس یا راهزنان مادرید» و «کالبد ددمنشان» اشاره نمود.
تو این صدا را از میانه ددمنشی می‌شنوی.
بخش آخر راه هشت‌گانه، یعنی جهان‌بینی درست و پندار درست، تشکیل‌دهندهٔ بینش (پرگیا) است. رسیدن به بینش یا به عبارتی حکمت اعلا، در آیین بودا به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گام‌های درست‌کاری و یک‌دلی می‌آید و نتیجهٔ یک درون‌پویی ویژهٔ بودایی است. جهان‌بینی درست، همان درک کامل چهار حقیقت شریف و پندار درست، همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی می‌پالاید. این‌ها راه را برای رسیدن به بینش فراشناخت هموار می‌سازند.[نیازمند منبع]
آزادمردی و خرد و پاکی نیت با بدخویی و ددمنشی توأمان که دید
«از جنگ‌افزارها و مردی می‌سرایم، که رانده به‌دست سرنوشت، از کرانه‌های تروآ، نخست به ایتالیا و کران‌های لاوینیوم آمد. او، بر اثر خشم بی‌امان یونو ددمنش، با نیروی خدایان فرازین، بسی بر زمین و بر دریا افکنده شد. بسی رنج برد و پیکارها دید تا این‌که توانست شهری بنیاد نهاده ایزدان لاتیوم را بدان جای آورد. از آنجا بود که تبار لاتین‌ها آمد و پدران آلبایی، و حصارهای رم ارجمند.»
دو سال پس از تشکیل این گروه، رویدادهای عجیبی در کوهستان آرکلی رخ می‌دهد. چندین قتل که به شکل بسیار ددمنشانه‌ای اتفاق افتاده بود. در شامگاه ۲۳ ژوئیه ۱۹۹۸، یک قطار مسافربری، در نزدیکی کوهستان آرکلی به دلایل نامشخصی منهدم می‌شود. دوساعت پس از این رویداد استارز خود را وارد این ماجرا کرد.