دخالت کردن

معنی کلمه دخالت کردن در لغت نامه دهخدا

دخالت کردن. [ دَ / دِ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مداخله کردن. درآمدن در کاری.

معنی کلمه دخالت کردن در فرهنگ فارسی

مداخله کردن

معنی کلمه دخالت کردن در ویکی واژه

immischiarsi
interferire

جملاتی از کاربرد کلمه دخالت کردن

در تی‌ال‌سی سال ۲۰۱۵، هر دو عنوان‌دار گروه یعنی آلبرتو دل ریو و شیمس به ترتیب موفق به شکست جک سوئگر و رومن رینز شدند تا کمربند خود را حفظ کنند. با این حال، شب بعد در راو، شیمس در یک مسابقه مجدد مقابل رومن رینز قرار گرفت که به دستور مِستر مک‌ماهون اگر رینز می‌باخت از کمپانی اخراج می‌شد؛ رینز با اینکه مِستر مک‌ماهون و اتحادیه ملل در مسابقه دخالت کردند موفق به شکست شیمس و بازپس‌گیری کمربند دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان شد.